در بقاى جان
دگر باره شه بيدار بختش كه گر جان را جهان چون كالبد خورد و گر جان ماند و از قالب جدا شد جوابش داد كاين محكم سوالست نه از جان بى جسد پرسيد شايد چو از پرگار تن بيكار گردد
چو از پرگار تن بيكار گردد
سوالى زيركانه كرد سختش چرا با ما كند در خواب ناورد بگو تا جان چندين كس كجا شد ولى جان بى جسد ديدن محالست نه بي پرگار جنبش ديد شايد فلك را جنبش پرگار گردد
فلك را جنبش پرگار گردد