در آن دوران كه دولت رام او بود رسول ما به حجت هاى قاهر گهى مي كرد مه را خرقه سازى گهى با سنگ خارا راز مي گفت شكوهش كوه را بنياد مي كند عطايش گنج را ناچيز مي كرد خلايق را ز دعوت جام مي داد بفرمود از عطا عطرى سرشتن حبش را تازه كرد از خط جمالىچو از نقش نجاشى باز پرداخت چو از نقش نجاشى باز پرداخت
ز مشرق تا به مغرب نام او بود نبوت در جهان مي كرد ظاهر گهى مه كرد با مه خرقه بازى گهى سنگش حكايت باز مي گفت بروت خاك را چون باد مي كند نسيمش گنج بخشى نيز مي كرد بهر كشور صلاى عام مي داد بنام هر كسى حرزى نوشتن عجم را بر كشيد از نقطه خالىبه مهر نام خسرونامه اى ساخت به مهر نام خسرونامه اى ساخت