نامه نبشتن پيغمبر به خسرو
زهى تركى كه مير هفت خيل است زهى بدرى كه او در خاك خفته است زهى سلطان سوارى كافرينش زهى سر خيل سرهنگان اسرار سحرگه پنج نوبت كوفت در خاك
سحرگه پنج نوبت كوفت در خاك
ز ماهى تا به ماه او را طفيل است زمين تا آسمان نورش گرفته است ز خاك او كشد طغراى بينش سخن را تا قيامت نوبتى دار شبانگه چار بالش زد بر افلاك
شبانگه چار بالش زد بر افلاك