سرود گفتن باربد از زبان خسرو - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سرود گفتن باربد از زبان خسرو





  • نكيسا چون ز شاه آتش برانگيخت
    به استادى نوائى كرد بر كار
    ز تركيب ملك برد آن خلل را
    ببخاشى اى صنم بر عذرخواهى
    گر از حكم تو روزى سر كشيدم
    گرفتم هر چه من كردم گناهست
    پشيمانم زهر بادى كه خوردم
    قلم در حرف كش بى آبيم را
    ازين پس سر ز پايت برندارم
    كنم در خانه يك چشم جايت
    سگم وز سگ بتر پنهان نگويم
    نصيب من ز تو در جمله هستى
    اگر محروم شد گوش از سلامت
    در اين تب گرچه بر نارم فغانى
    ز تو پرسش مرا اميد خامست
    ندارى دل كه آيى بركنارم
    نمائى كز غمت غمناكم اى جان
    اگر تو راضيى كاين دل خرابست
    تو بر من تا توانى ناز ميساز منم عاشق مرا غم سازگار است
    منم عاشق مرا غم سازگار است



  • ستاى باربد آبى بر او ريخت
    كز او چنگ نيكسا شد نگونسار
    به زيرافكن فرو گفت اين غزل را
    كه صد عذر آورد در هر گناهى
    بسى زهر پشيمانى چشيدم
    نه آخر آب چشمم عذر خواهست
    گرفتارم بهر غدرى كه كردم
    شفيع آرم بتو بى خوابيم را
    سر از خاك سرايت بر ندارم
    به ديگر چشم بوسم خاك پايت
    گرت جان از ميان جان نگويم
    سلامى بود و آن در نيز بستى
    زبان را تازه مي دارم به نامت
    گرم پرسى ندارد هم زيانى
    اگر بر خاطرت گردم تمامست
    و گر دارى من آن طالع ندارم
    نگوئى من كدامين خاكم اى جان
    رضاى دوستان جستن صوابست
    كه تا جانم بر آيد مي كشم ناز تو معشوقى ترا با غم چكار است
    تو معشوقى ترا با غم چكار است


/ 380