آگاهى خسرو از رفتن شيرين نزد فرهاد و كشتن فرهاد به مكر - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آگاهى خسرو از رفتن شيرين نزد فرهاد و كشتن فرهاد به مكر





  • جهان سالار خسرو هر زمانى
    هزارش بيشتر صاحب خبر بود
    گر انگشتى زدى بر بينى آن ماه
    در آن مدت كه شد فرهاد را ديد
    خبر دادند سالار جهان را
    در آمد زور دستش را شكوهى
    از آن ساعت نشاطى در گرفته است
    بدان آهن كه او سنگ آزمون كرد
    كلنگى مي زند چون شير جنگى
    بچربد روبه ار چربيش باشد
    چو از دينار جورا بيشتر بار
    اگر ماند بدين قوت يكى ماه
    ملك بي سنگ شد زان سنگ سفتن
    به پرسش گفت با پيران هشيار
    چنين گفتند پيران خردمند
    فرو كن قاصدى را كز سر راه
    مگر يك چندى افتد دستش از كار
    طلب كردند نافرجام گويى
    چو قصاب از غضب خونى نشانى سخن هاى بدش تعليم كردند
    سخن هاى بدش تعليم كردند



  • به چربى جستى از شيرين نشانى
    كه هر يك بر سر كارى دگر بود
    ملك را يك به يك كردندى آگاه
    نه كوه آن قلعه پولاد را ديد
    كه چون فرهاد ديد آن دلستان را
    به هر زخمى ز پاى افكند كوهى
    ز سنگ آيين سختى بر گفته است
    تواند بيستون را بيستون كرد
    كلنگى نه كه آن باشد كلنگى
    و گر با گرگ هم چربيش باشد
    ترازو سر به گرداند ز دينار
    ز پشت كوه بيرون آورد راه
    كه بايستش به ترك لعل گفتن
    چه بايد ساختن تدبير اين كار
    كه گر خواهى كه آسان گردد اين مجد
    بدو گويد كه شيرين مرد ناگاه
    درنگى در حساب آيد پديدار
    گره پيشانيى دلتنگ رويى
    چو نفاط از بروت آتش فشانى به زر وعده به آهن بيم كردند
    به زر وعده به آهن بيم كردند


/ 380