حكايت كردن شاپور از شيرين و شبديز - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت كردن شاپور از شيرين و شبديز





  • نديمى خاص بودش نام شاپور
    ز نقاشى به مانى مژده داده
    قلم زن چابكى صورتگرى چست
    چنان در لطف بودش آبدستى
    زمين بوسيد پيش تخت پرويز
    كه گر فرمان دهد شاه جهانم
    اشارت كرد خسرو كى جوانمرد
    زبان بگشاد شاپور سخنگوى
    كه تا گيتيست گيتى بنده بادت
    جمالت را جوانى هم نفس باد
    غمين باد آنكه او شادت نخواهد
    بسى گشتم درين خرگاه شش اطاق
    از آن سوى كهستان منزلى چند
    زنى فرماندهست از نسل شاهان
    همه اقليم اران تا به ارمن
    ندارد هيچ مرزى بي خرابى
    هزارش قلعه بر كوه بلند است
    ز جنس چارپا چندان كه خواهى
    ندارد شوى و دارد كامرانى ز مردان بيشتر دارد ستركى
    ز مردان بيشتر دارد ستركى



  • جهان گشته ز مغرب تالهاور
    به رسامى در اقليدس گشاده
    كه بى كلك از خيالش نقش مي رست
    كه بر آب از لطافت نقش بستى
    فرو گفت اين سخنهاى دلاويز
    بگويم صد يك از چيزى كه دانم
    بگو گرم و مكن هنگامه را سرد
    سخن را بهره داد از رنگ و از بوى
    زمانه سال و مه فرخنده بادت
    هميشه بر مرادت دسترس باد
    خراب آنكس كه آبادت نخواهد
    شگفتي ها بسى ديدم در آفاق
    كه باشد فرضه درياى دريند
    شده جوش سپاهش تا سپاهان
    مقرر گشته بر فرمان آن زن
    همه دارد و مگر تختى و تاجى
    خزينه اش را خدا داند كه چند است
    به افزونى فزون از مرغ و ماهى
    به شادى مي گذارد زندگانى مهين بانوش خوانند از بزرگى
    مهين بانوش خوانند از بزرگى


/ 380