دگر باره بگفتش كاى خردمند جوابش داد كاى باريك بينش طبيبى در يكى نكته نهفته است بيا شام و بخور خوردى كه خواهى ز بسيار و ز كم بگذر كه خام است دو زيرك خوانده ام كاندر ديارى يكى كم خورد كاين جان مي گزايدچو بر حد عدالت ره نبردند چو بر حد عدالت ره نبردند
طبيبانه در آموزم يكى پند جهان جان و جان آفرينش خدا آن نكته را با خلق گفته است كم و بسيار نه كارد تباهى نگهدار اعتدال اينت تمام است رسيدند از قضا بر چشمه سارى يكى پر خورد كاين جان مي فزايدز محرومى و سيرى هر دو مردند ز محرومى و سيرى هر دو مردند