عشرت خسرو در مرغزار و سياست هرمز - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عشرت خسرو در مرغزار و سياست هرمز





  • سمندش كشتزار سبز را خورد
    شب از درويش بستد جاى تنگش
    گر اين بيگانه اى كردى نه فرزند
    زند بر هر رگى فصاد صد نيش
    ملك فرمود تا خنجر كشيدند
    غلامش را به صاحب غوره دادند
    در آن خانه كه آن شب بود رختش
    پس آنگه ناخن چنگى شكستند
    سياست بين كه مي كردند ازين پيش
    كنون گر خون صد مسكين بريزند
    كجا آن عدل و آن انصاف سازى
    جهان ز آتش پرستى شد چنان گرم
    مسلمانيم ما او گبر نام است نظامى بر سرافسانه شوباز
    نظامى بر سرافسانه شوباز



  • غلامش غوره دهقان تبه كرد
    به نامحرم رسيد آواز چنگش
    ببردى خان و مانش را خداوند
    ولى دستش بلرزد بر رگ خويش
    تكاور مركبش را پى بريدند
    گلابى را به آبى شوره دادند
    به صاحبخانه بخشيدند تختش
    ز روى چنگش ابريشم گسستند
    نه با بيگانه با دردانه خويش
    ز بند قراضه برنخيزند
    كه با رزند از اينسان رفت بازى
    كه بادا زين مسلمانى ترا شرم
    گر اين گبرى مسلمانى كدام است كه مرغ بند را تلخ آمد آواز
    كه مرغ بند را تلخ آمد آواز


/ 380