مراد طلبيدن خسرو از شيرين و مانع شدن او - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مراد طلبيدن خسرو از شيرين و مانع شدن او





  • چو بازرگان صد خروار قندى
    چو بگشائى گشايد بند بر تو
    چو سقا آب چشمه بيش ريزد
    در آغوشت كشم چون آب در ميغ
    سر زلف تو چون هندوى ناپاك
    به دزدى هندويت را گر نگيرم
    اگر چه دزد با صد دهره باشد
    نبرد دزد هندو را كسى دست
    كمند زلف خود در گردنم بند
    تو دل خر باش تا من جان فروشم
    شب وصلت لبى پرخنده دارم
    حساب حلقه خواهد كرد گوشم
    شمار بوسه خواهد بود كارم
    بيا تا از در دولت در آئيم
    يك امشب تازه داريم اين نفس را
    به نقد امشب چو با هم سازگاريم
    مكن بازى بدان زلف شكن گير
    به جان آمد دلم درمان من ساز
    ز جان شيرين ترى اى چشمه نوش چو شكر گر لبت بوسم و گر پاى
    چو شكر گر لبت بوسم و گر پاى



  • به ار با من به قندى در نبندى
    فرو بندى فرو بندند بر تو
    ز چشمه كاب خيزد بيش خيزد
    مرا جانى تو با جان چون زنم تيغ
    بروز پاك رختم را برد پاك
    چو هندو دزد نافرمان پذيرم
    چو بانگش بر زنى بي زهره باشد
    كه با دزدى جوانمرديش هم هست
    به صيد لاغر امشب باش خرسند
    تو ساقى باش تا من باده نوشم
    چراغ آشنائى زنده دارم
    تو مي خر بنده تا من مي فروشم
    تو مي ده بوسه تا من مي شمارم
    چو دولت خوش بر آمد خوش برآئيم
    كه بر فردا ولايت نيست كس را
    نظر بر نسيه فردا چه داريم
    به من بازى كن امشب دست من گير
    كنار خود حصار جان من ساز
    سزد گر گيرمت چون جان در آغوش همه شيرين تر آيد جايت از جاى
    همه شيرين تر آيد جايت از جاى


/ 380