مراد طلبيدن خسرو از شيرين و مانع شدن او - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مراد طلبيدن خسرو از شيرين و مانع شدن او





  • همه تن در تو شيرينى نهفتند
    درين شادى به ار غمگين نباشى
    شكر لب گفت از اين زنهار خوارى
    كه شه را بد بود زنهار خوردن
    مجوى آبى كه آبم را بريزد
    كزين مقصود بي مقصود گردم
    مرا بي عشق دل خود مهربان بود
    گر از بازار عشق اندازه گيرم
    وليكن نرد با خود باخت نتوان
    جهان نيمى ز بهر شادكامى است
    چه بايد طبع را بدرام كردن
    همان بهتر كه از خود شرم داريم
    زن افكندن نباشد مرد رائى
    كسى كافكند خود را بر سر آمد
    من آن شيرين درخت آبدارم
    نخست از من قناعت كن به جلاب
    به اول شربت از حلوا مينديش
    چو ما را قند و شكر در دهان هست
    زلال آب چندانى بود خوش چو آب از سرگذشت آيد زيانى
    چو آب از سرگذشت آيد زيانى



  • به كم كارى ترا شيرين نگفتند
    نه شيرين باشى ار شيرين نباشى
    پشيمان شو مكن بي زينهارى
    بد آمد در جهان بد كار كردن
    مخواه آن كام كز من برنخيزد
    تو آتش گشته اى من عود گردم
    چو عشق آمد فسرده چون توان بود
    بتو هر دم نشاطى تازه گيرم
    هميشه با خوشى در ساخت نتوان
    دگر نيمه ز بهر نيك نامى است
    دو نيكو نام را بدنام كردن
    بدين شرم از خدا آزرم داريم
    خود افكن باش اگر مردى نمائى
    خود افكن با همه عالم بر آمد
    كه هم حلوا و هم جلاب دارم
    كه حلوا هم تو خواهى خورد مشتاب
    كه حلوا پس بود جلاب در پيش
    به خوزستان چه بايد در زدن دست
    كز او بتوان نشاند آشوب آتش و گر خود باشد آب زندگانى
    و گر خود باشد آب زندگانى


/ 380