در ستايش طغرل ارسلان - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در ستايش طغرل ارسلان





  • چون سلطان جوان شاه جوانبخت
    سرير افروز اقليم معانى
    پناه ملك شاهنشاه طغرل
    ملك طغرل كه داراى وجود است
    به سلطانى به تاج و تخت پيوست
    من اين گنجينه را در مي گشادم
    مبارك بود طالع نقش بستم
    بدين طالع كه هست اين نقش را فال
    چو نقش از طالع سلطان نمايد
    ازين پيكر كه معشوق دل آمد
    درنگ از بهر آن افتاد در راه
    حبش را زلف بر طمغاج بندد
    به باز چتر عنقا را بگيرد
    شكوهش چتر بر گردون رساند
    به فتح هفت كشور سر برآرد
    گهش خاقان خراج چين فرستد
    بحمدالله كه با قدر بلندش
    من از شفقت سپند مادرانه
    به شرط آنكه گر بوئى دهد خوش بدان لفظ بلند گوهر افشان
    بدان لفظ بلند گوهر افشان



  • كه برخوردار باد از تاج و از تخت
    ولايت گير ملك زندگانى
    خداوند جهان سلطان عادل
    سپهر دولت و درياى جود است
    به جاى ارسلان بر تخت بنشست
    بناى اين عمارت مي نهادم
    فلك گفتا مبارك باد و هستم
    مرا چون نقش خود نيكو كند حال
    چو سلطان گر جهان گيرست شايد
    به كم مدت فراغت حاصل آمد
    كه تا از شغلها فارغ شود شاه
    طراز شوشتر در چاج بندد
    به تاج زر ريا را بگيرد
    سمندش كوه از جيحون جهاند
    سر نه چرخ را در چنبر آرد
    گهش قيصر گزيت دين فرستد
    كمالى در نيابد جز سپندش
    بدود صبحدم كردم روانه
    نهد بر نام من نعلى بر آتش كه جان عالمست و عالم جان
    كه جان عالمست و عالم جان


/ 380