وصيت كردن مهين بانو شيرين را - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وصيت كردن مهين بانو شيرين را





  • مهين بانو دلش دادى شب و روز
    يكى روزش به خلوت پيش خود خواند
    كليد گنجها دادش كه بر گير
    در آمد كار اندامش به سستى
    چو روزى چند بروى رنج شد چير
    جهان از جان شيرينش جدا كرد
    فرو شد آفتابش در سياهى
    چنين است آفرينش را ولايت
    نيامد شيشه اى از سنگ در دست
    فغان زين چرخ كز نيرنگ سازى
    به اول عهد زنبور انگبين كرد
    بدين قالب كه بادش در كلاهست
    ز بادى كو كلاه از سر كند دور
    بدين خان كو بنا بر باد دارد
    چه مي پيچى درين دام گلو پيچ
    چو روباهان و خرگوشان منه گوش
    بسا شير شكار و گرگ جنگى
    نظر كردم ز روى تجربت هست
    به اول دست را خارش خوش افتد هميدون جام گيتى خوشگوار است
    هميدون جام گيتى خوشگوار است



  • بدان تا نشكند ماه دل افروز
    كه عمرش آستين بر دولت افشاند
    كه پيشت مرد خواهد مادر پير
    به بيمارى كشيد از تن درستى
    تن از جان سير شد جان از جهان سير
    به شيرين هم جهان هم جان رها كرد
    بنه در خاك برد از تخت شاهى
    كه باشد هر بهارى را نهايت
    كه باز آن شيشه را هم سنگ نشكست
    گهى شيشه كند گه شيشه بازى
    به آخر عهد باز آن انگبين خورد
    مشو غره كه مشتى خاك را هست
    گياه آسوده باشد سرو رنجور
    مشو غره كه بد بنياد دارد
    كه جوزى پوده بينى در ميان هيچ
    به روبه بازى اين خواب خرگوش
    كه شد در زير اين روبه پلنگى
    خوشيهاى جهان چون خارش دست
    به آخر دست بر دست آتش افتد به اول مستى و آخر خمار است
    به اول مستى و آخر خمار است


/ 380