مردن مريم و تعزيت نامه شيرين به خسرو از راه باد افراه
نويسنده چو بر كاغذ قلم زد سخن را از حلاوت كرد چون قند بنام پادشاه پادشاهان خداوندى كه مار كار سازست نه پيكر خالق پيكرنگاران زمين تا آسمان خورشيد تا ماه دهد بى حق خدمت خلق را قوت ز مرغ و مور در دريا و در كوه گه نعمت دهد نقصان پذيرى چو از شكرش فرامش كار گرديم به حكم اوست در قانون بينش گهى راحت كند قسمت گهى رنج جهان را نيست كارى جز دو رنگى گه از بيداد اين آن را دهد داد چه خوش گفتا لهاورى به طوسى نه هر قسمت كه پيش آيد نشاطست چو روزى بخش ما روزى چنين كرد خردمند آن بود كو در همه كار جهاندار مهين خورشيد آفاقجهان دارد به زير پادشاهى جهان دارد به زير پادشاهى
به ترتيب آن سخن ها را رقم زد سرآغاز سخن را داد پيوند گناه آمرز مشتى عذرخواهان ز ما و خدمت ما بي نيازست به حيرت زين شمار اختر شماران به تركستان فضلش هندوى راه نگارد بي قلم در سنگ ياقوت نماند جاودان كس را در اندوه كند هنگام حيرت دستگيرى بمالد گوش تا بيدار گرديم تغيرهاى حال آفرينش گهى افلاس پيش آرد گهى گنج گهى رومى نمايد گاه زنگى گه از تيمار آن اين را كند شاد كه مرگ خر بود سگ را عروسى نه هر پايه كه زير افتد بساطست گهى روزى دوا باشد گهى درد بسازد گاه با گل گاه با خار كه زد بر فرق هفت اورنگ شش طاقسرى و با سرى صاحب كلاهى سرى و با سرى صاحب كلاهى