صفت داد و دهش خسرو - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفت داد و دهش خسرو





  • كشيده مايده يك ميل در ميل
    ز حلواها كه بودى گرد خوانش
    ز گاو و گوسفند و مرغ و ماهى
    چو بزمش بوى خوش را ساز دادى
    به هنگام بخور عود و عنبر
    چو خورد خاص او بر خوان رسيدى
    كبابي تر بخوردى اول روز
    ز بازرگان عمان در نهانى
    شنيدم كز چنان در باشد آرام
    يك اسب بور از رق چشم نوزاد
    ز شير مادرش چوپان بريده
    بفرمودى تنورى بستن از سيم
    در او ده پانزده من عود چون مشك
    چو بريان شد كباب خوانش اين بود
    به خوان زر نهادندى فرا پيش
    بخوردى زان نواله لقمه اى چند
    نظر كردى به محتاجان درگاه
    بدو بخشيدى آن زرينه خوان را
    زهى خوانى كه طباخان نورش دگر روزى كه خوان لاجوردى
    دگر روزى كه خوان لاجوردى



  • مگس را گاو دادى پشه را پيل
    ندانستى چه خوردى ميهمانش
    ندانم چند چندانى كه خواهى
    صبا وام رياحين باز دادى
    خراج هند بودى خرج مجمر
    گوارش تا به خوزستان رسيدى
    بر او سوده يكى در شب افروز
    بده من زر خريده زر كانى
    رطوبت هاى اصلى را در اندام
    معطر كرده چون ريحان بغداد
    به شير گوسفندش پروريده
    كه بودى خرج او دخل يك اقليم
    بسوزاندى بجاى هيمه خشك
    تنور و آتش و بريانش اين بود
    هزار و هفتصد مقال كم بيش
    چو مغز پسته و پالوده قند
    كجا چشمش در افتادى ز ناگاه
    تنور و هر چه آلت بودى آن را
    چنين نانى بر آرند از تنورش گرفتى از تنور صبح زردى
    گرفتى از تنور صبح زردى


/ 380