پاسخ دادن شيرين خسرو را - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ دادن شيرين خسرو را





  • جوابش داد سرو لاله رخسار
    فلك بند كمر شمشير بادت
    سرى كز طوق تو جويد جدائى
    به چشم نيك بينادت نكو خواه
    مزن طعنه كه بر بالا زدى تخت
    علم گشتم به تو در مهربانى
    من آن گردم كه از راه تو آيد
    تو هستى از سر صاحب كلاهى
    من ار عشقت بر آورده فغانى
    جهانداران كه تركان عام دارند
    من آن ترك سيه چشمم بر اين بام
    و گر بالاى مه باشد نشستم
    دگر گفتى كه آنان كار جمندند
    نه مهمانى توئى باز شكارى
    و گر مهمانى اينك دادمت جاى
    به صاحب ردى و صاحب قبولى
    حدي آنكه در بستم روا بود
    چو من خلوت نشين باشم تو مخمور
    ترا بايست پيرى چند هشيار مرا بردن به مهد خسرو آيين
    مرا بردن به مهد خسرو آيين



  • كه دايم باد دولت بر جهاندار
    تن پيل و شكوه شير بادت
    مباد از بند بيدادش رهائى
    مبادا چشم بد را سوى تو راه
    كنيزان ترا بالا بود رخت
    علم بالاى سر بهتر تو دانى
    اگر گرد تو بالا رفت شايد
    نشسته بر سرير پادشاهى
    به بامى بر چو هندو پاسبانى
    به خدمت هندوئى بر بام دارند
    كه هندوى سپيدت شد مرا نام
    شهنشه را كمينه زير دستم
    چنين بر روى مهمان در نبندند
    طمع دارى به كبك كوهسارى
    من اينك چون كنيزان پيش بر پاى
    نشايد كرد مهمان را فضولى
    كه سرمست آمدن پيشم خطا بود
    ز تهمت راى مردم كى بود دور
    گزين كردن فرستادن بدين كار شبستان را به من كردن نو آيين
    شبستان را به من كردن نو آيين


/ 380