پاسخ دادن شيرين خسرو را - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ دادن شيرين خسرو را





  • چو من شيرين سوارى زينى ارزد
    تو مي خواهى مگر كز راه دستان
    به دست آرى مرا چون غافلان مست
    مكن پرده درى در مهد شاهان
    تو با شكر توانى كرد اين شور
    شكر ريز ترا شكر تمام است
    دو لختى بود در يك لخت بستند
    دو دلبر داشتن از يكدلى نيست
    سزاوار عطارد شد دو پيكر
    رها كن نام شيرين از لب خويش
    تو از عشق من و من بي نيازى
    مزن شمشير بر شيرين مظلوم
    چو سلطان شو كه با يك گوى سازد
    زده گوئى بده سوئيست ناورد
    مرا از روى تو يك قبله در پيش
    اگر زيبا رخى رفت از كنارت
    ترا مشگوى مشگين پر غزالان
    ز دور اندازى مشكوى شاهم
    شوم در خانه غمناكى خويش گل سر شوى ازين معنى كه پاكست
    گل سر شوى ازين معنى كه پاكست



  • عروسى چون شكر كاوينى ارزد
    به نقلانم خورى چون نقل مستان
    چو گل بوئى كنى اندازى از دست
    ترا آن بس كه كردى در سپاهان
    نه با شيرين كه بر شكر كند زور
    كه شيرين شهد شد وين شهد خام است
    ز طاووس دو پر يك پر شكستند
    دو دل بودن طريق عاقلى نيست
    تو خورشيدى تو را يك برج بهتر
    كه شيرينى دهانت را كند ريش
    به من بازى كنى در عشقبازى
    ترا آن بس كه بردى نيزه در روم
    نه چون هندو كه باده گوى بازد
    ز يك گوئى به يك گوئى رسد مرد
    ترا قبله هزار از روى من بيش
    ازو زيباتر اينك ده هزارت
    ميفكن سگ بر اين آهوى نالان
    كه در زندان اين دير است چاهم
    نگه دارم چو گوهر پاكى خويش بسر برمي كنندش گرچه خاكست
    بسر برمي كنندش گرچه خاكست


/ 380