پاسخ خسرو شيرين را - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ خسرو شيرين را





  • ملك بار دگر گفت از دل افروز
    مكن با من حساب خوبروئى
    فروغ چشمى اى دورى ز تو دور
    به دريا مانى از گوهر فشانى
    تو در آيينه ديدى صورت خويش
    ترا گر بر زبان گويم دلارام
    گرت خورشيد خوانم نيز هستى
    دل شكر دران تاريخ شد تنگ
    سهى سرو آن زمان شد در چمن سست
    رطب و استخوان آن شب شكستند
    ارم را سكه رويت كليد است
    قمر در نيكوى دل داده توست
    گلت چون با شكر هم خواب گردد
    به هر مجلس كه شهدت خوان درارد
    صدف چون بر گشايد كامراكام
    گر از يك موى خود نيمى فروشى
    بدين خوبى كه رويت رشك ما هست
    مبادا چشم كس بر خوبى خويش
    مريز آخر چو بر من پادشاهى اگر شاهى نشان گوهرت كو
    اگر شاهى نشان گوهرت كو



  • به گفتن گفتن از ما مي رود روز
    كه صد ره خوبتر زانى كه گوئى
    چراغ صبحى اى نور على نور
    ولى آب تو آب زندگانى
    به چشم من درى صدبار ازان بيش
    دهانم پر شكر گردد بدين نام
    كه مه را بر فلك رونق شكستى
    كه ياقوت تو بيرون آمد از سنگ
    كه سيمين نار تو بر نارون رست
    كه خرماى لبت را نخل بستند
    وصالت چون ارم زان ناپديد است
    شكر مولاى مولا زاده توست
    طبرزد را دهان پر آب گردد
    به صورتهاى مومين جان در آرد
    كند در وام از آن دندان در فام
    بخرم گر به اقليمى فروشى
    مبين در خود كه خودبينى گناهست
    كه زخم چشم خوبى را كند ريش
    بدين سان خون من در بى گناهى و گر شيرينى آخر شكرت كو
    و گر شيرينى آخر شكرت كو


/ 380