در مدح شاه مظفرالدين قزل ارسلان - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح شاه مظفرالدين قزل ارسلان





  • بر اهل روزگار از هر قرانى
    ز خسف اين قران ما را چه بيمست
    قرانى را كه با اين داد باشد
    جهان از درگهش طاقى كمينه است
    بر آن اوج از چو ما گردى چه خيزد
    بر آن درگه چو فرصت يابى اى باد
    زمين بوسى كن از راه غلامى
    كه گر بودم ز خدمت دور يك چند
    چو شد پرداخته در سلك اوراق
    چو دانستم كه اين جمشيد انى
    اگر برگ گلى بيند در اين باغ
    مرا اين رهنمونى بخت فرمود
    شنيدستم كه دولت پيشه اى بود
    چنان در كار آن دلدار دل بست
    چنان در دل نشاند آن دلستان را
    گرش صد باغ بخشيدندى از نور
    چو دادندى گلى بر دست يارش
    به حكم آنكه يار او را چو جان بود
    مراد شه كه مقصود جهانست مباد اين درج دولت را نوردى
    مباد اين درج دولت را نوردى



  • نيامد بي ستمكارى زمانى
    كه دارا دادگر داور رحيمست
    چو فال از باد باشد باد باشد
    بر اين طاق آسمان جام آبگينه است
    كه ابر آنجا رسد آبش بريزد
    بيار اين خواجه تاش خويش را ياد
    چنان گو كاين چنين گويد نظامى
    نبودم فارغ از شغل خداوند
    مسجل شد بنام شاه آفاق
    كه بادش تا قيامت زندگانى
    بنام شاه آفاقش كند داغ
    كه تا شه باشد از من بنده خشنود
    كه با يوسف رخيش انديشه اى بود
    كه از تيمار كار خويشتن رست
    كه با جانش مسلسل كرد جان را
    نبردى منت يك خوشه انگور
    رخ از شادى شدى چون نوبهارش
    مدام از شادى او شادمان بود
    بعينه با برادر هم چنانست ميفتاد اندر اين نوشاب گردى
    ميفتاد اندر اين نوشاب گردى


/ 380