عذر انگيزى در نظم كتاب - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عذر انگيزى در نظم كتاب





  • بدو گفتم ز خاموشى چه جوئى
    به صد تسليم گفت اى من غلامت
    چو بشنيدم ز شيرين داستان را
    چنين سحرى تو دانى ياد كردن
    مگر شيرين بدان كردى دهانم
    اگر خوردم زبان را من شكروار
    به پايان بر چو اين ره بر گشادى
    در اين گفتن ز دولت ياريت باد
    چرا گشتى درين بي غوله پا بست
    ركاب از شهربند گنجه بگشاى
    فرس بيرون فكن ميدان فراخست
    زمانه نغز گفتارى ندارد
    همائى كن برافكن سايه بركار
    چراغند اين دو سه پروانه خويش
    دو منزل گر شوند از شهر خود دور
    تو آن خورشيد نورانى قياسى
    چو تو حالى نهادى پاى در پيش
    هم آفاق هنر يابد حصارى
    به تندى گفتم اى بخت بلندم مدم دم تا چراغ من نميرد
    مدم دم تا چراغ من نميرد



  • زبانت كو كه احسنتى بگوئى
    زبانم وقف بر تسبيح نامت
    ز شيرينى فرو بردم زبان را
    بتى را كعبه اى بنياد كردن
    كه در حلقم شكر گردد زبانم
    زبان چون توئى بادا شكربار
    تمامش كن چو بنيادش نهادى
    برومندى و برخورداريت باد
    چنين نقد عراقى بر كف دست
    عنان شير دارى پنجه بگشاى
    تو سرسبزى و دولت سبز شاخست
    و گر دارد چو تو بارى ندارد
    ولايت را به جغدى چند مسپار
    پديدار آمده در خانه خويش
    نبينى هيچ كس را رونق و نور
    كه مشرق تا به مغرب روشناسى
    به كنجى هر كسى گيرد سر خويش
    هم اقليم سخن بيند سوارى
    نه تو قصابى و من گوپسندم كه در موسى دم عيسى نگيرد
    كه در موسى دم عيسى نگيرد


/ 380