جان دادن شيرين در دخمه خسرو - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جان دادن شيرين در دخمه خسرو





  • چو صبح از خواب نوشين سر برآورد
    سياهى از حبش كافور مي برد
    ز قلعه زنگيى در ماه مي ديد
    بفرمودش به رسم شهريارى
    گرفته مهد را در تخته زر
    به آئين ملوك پارسى عهد
    نهاد آن مهد را بر دوش شاهان
    جهانداران شده يكسر پياده
    قلم ز انگشت رفته باربد را
    بزرگ اميد خرد اميد گشته
    به آواز ضغيف افغان برآورد
    پناه و پشت شاهان عجم كو
    كجا كان خسرو دنييش خوانند
    چو در راه رحيل آمد روارو
    گشاده سر كنيزان و غلامان
    نهاده گوهرآگين حلقه در گوش
    كشيده سرمه ها در نرگس مست
    پرندى زرد چون خورشيد بر سر
    پس مهد ملك سرمست ميشد گشاده پاى در ميدان عهدش
    گشاده پاى در ميدان عهدش



  • هلاك جان شيرين بر سر آورد
    شد اندر نيمه ره كافوردان خرد
    چو مه در قلعه شد زنگى بخنديد
    كيانى مهدى از عود قمارى
    بر آموده به مرواريد و گوهر
    بخوابانيد خسرو را در آن مهد
    به مشهد برد وقت صبح گاهان
    بگرداگرد آن مهد ايستاده
    بريده چون قلم انگشت خود را
    بلرزانى چو برگ بيد گشته
    كه ما را مرگ شاه از جان برآورد
    سپهسالار و شمشير و علم كو
    گهى پرويز و گه كسريش خوانند
    چه جمشيد و چه كسرى و چه خسرو
    چو سروى در ميان شيرين خرامان
    فكنده حلقه هاى زلف بر دوش
    عروسانه نگار افكنده بر دست
    حريرى سرخ چون ناهيد در بر
    كسى كان فتنه ديد از دست ميشد گرفته رقص در پايان مهدش
    گرفته رقص در پايان مهدش


/ 380