جان دادن شيرين در دخمه خسرو - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جان دادن شيرين در دخمه خسرو





  • گمان افتاد هر كس را كه شيرين
    همان شيرويه را نيز اين گمان بود
    همه ره پاى كوبان ميشد آن ماه
    پس او در غلامان و كنيزان
    چو مهد شاه در گنبد نهادند
    ميان دربست شيرين پيش موبد
    در گنبد به روى خلق در بست
    جگرگاه ملك را مهر برداشت
    بدان آيين كه ديد آن زخم را ريش
    به خون گرم شست آن خوابگه را
    پس آورد آنگهى شه را در آغوش
    به نيروى بلند آواز برداشت
    كه جان با جان و تن و با تن به پيوست
    به بزم خسرو آن شمع جهانتاب
    به آمرزش رساد آن آشنائى
    كالهى تازه دار اين خاكدان را
    زهى شيرين و شيرين مردن او
    چنين واجب كند در عشق مردن
    نه هر كو زن بود نامرد باشد بسا رعنا زنا كو شير مرد است
    بسا رعنا زنا كو شير مرد است



  • ز بهر مرگ خسرو نيست غمگين
    كه شيرين را بر او دل مهربان بود
    بدينسان تا به گنبد خانه شاه
    ز نرگس بر سمن سيماب ريزان
    بزرگان روى در روى ايستادند
    به فراشى درون آمد به گنبد
    سوى مهد ملك شد دشنه در دست
    ببوسيد آن دهن كاو بر جگر داشت
    همانجا دشنه اى زد بر تن خويش
    جراحت تازه كرد اندام شه را
    لبش بر لب نهاد و دوش بر دوش
    چنان كان قوم از آوازش خبر داشت
    تن از دورى و جان از داورى رست
    مبارك باد شيرين را شكر خواب
    كه چون اينجا رسد گويد دعائى
    بيامرز اين دو يار مهربان را
    زهى جان دادن و جان بردن او
    به جانان جان چنين بايد سپردن
    زن آن مرد است كو بي درد باشد بسا ديبا كه شيرش در نورد است
    بسا ديبا كه شيرش در نورد است


/ 380