عشرت خسرو در مرغزار و سياست هرمز - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عشرت خسرو در مرغزار و سياست هرمز





  • قضا را از قضا يك روز شادان
    تماشا كرد و صيد افكند بسيار
    به گرداگرد آن ده سبزه نو
    مي سرخ از بساط سبزه مي خورد
    چو خورشيد از حصار لاجوردى
    چو سلطان در هزيمت عود مي سوخت
    عنان يك ركابى زير مي زد
    چو عاجز گشت ازين خاك جگرتاب
    ملك زاده در آن ده خانه اى خواست
    نشست آن شب بنوشانوش ياران
    سماع ارغنونى گوش مي كرد
    صراحى را ز مى پر خنده مي داشت
    مگر كز توسنانش بدلگامى
    وز اين غورى غلامى نيز چون قند
    سحرگه كافتاب عالم افروز
    نهاد از حوصله زاغ سيه پر
    شب انگشت سياه از پشت براشت
    تنى چند از گران جانان كه دانى
    كه خسرو و دوش بي رسمى نمود است ملك گفتا نمي دانم گناهش
    ملك گفتا نمي دانم گناهش



  • به صحرا رفت خسرو بامدادان
    دهى خرم ز دور آمد پديدار
    بر آن سبزه بساط افكنده خسرو
    چنين تا پشت بنمود اين گل زرد
    علم زد بر سر ديوار زردى
    علم را مي دريد و چتر مي دوخت
    دو دستى با فلك شمشير مي زد
    چو نيلوفر سپر افكند بر آب
    ز سر مستى در او مجلس بياراست
    صبوحى كرد با شب زنده داران
    شراب ارغوانى نوش مي كرد
    به مى جان و جهان را زنده مي داشت
    دهن بر كشته اى زد صبح بامى
    ز غوره كرد غارت خوشه اى چند
    سرشب را جدا كرد از تن روز
    به زير پر طوطى خايه زر
    ز حرف خاكيان انگشت برداشت
    خبر بردند سوى شه نهانى
    ز شاهنشه نمي ترسد چه سوداست بگفتند آنكه بيداد است راهش
    بگفتند آنكه بيداد است راهش


/ 380