رفتن شاپور ديگر بار به طلب شيرين - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رفتن شاپور ديگر بار به طلب شيرين





  • مهين بانو چو كرد اين قصه را گوش
    به خدمت بر زمين غلطيد چون خاك
    كه آن در كو كه گر بينم به خوابش
    به نوك چشمش از دريا برآرم
    پس آنگه بوسه زد بر مسند شاه
    ز ماهى تا به ماه افسر پرستت
    من آنگه گفتم او آيد فرادست
    چو اقبال تو با ما سر در آرد
    اگر قاصد فرستد سوى او شاه
    به حكم آنكه گلگون سبك خيز
    كه با شبديز كس هم تك نباشد
    اگر شبديز با ماه تمامست
    و گر شبديز نبود مانده بر جاى
    ملك فرمود تا آن رخش منظور
    وز آنجا يك تنه شاپور برخاست
    سوى ملك مداين رفت پويان
    به مشگو در نبود آن ماه رخسار
    در قصر نگارين زد زمانى
    درون بردندش از در شادمانه چو سر در قصر شيرين كرد شاپور
    چو سر در قصر شيرين كرد شاپور



  • فرو ماند از سخن بي صبر و بيهوش
    خروشى بر كشيد از دل شغبناك
    نه در دامن كه در درياى آبش
    به جان بسپارمش پس جان سپارم
    كه مسند بوس بادت زهره و ماه
    ز مشرق تا به مغرب زير دستت
    كه اقبال ملك در بنده پيوست
    چنين بسيار صيد از در درآرد
    مرا بايد ز قاصد كردن آگاه
    بدو بخشم ز همزادان شبديز
    جز اين گلگون اگر بدرك نباشد
    به همراهيش گلگون تيز گامست
    به جز گلگون كه دارد زير او پاى
    برند از آخور او سوى شاپور
    دو اسبه راه رفتن را بياراست
    گرامى ماه را يك ماه جويان
    مع القصه به قصر آمد دگر بار
    كس آمد دادش از خسرو نشانى
    به خلوتگاه آن شمع زمانه عقوبت باره اى ديد از جهان دور
    عقوبت باره اى ديد از جهان دور


/ 380