آگاهى خسرو از مرگ پدر - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آگاهى خسرو از مرگ پدر





  • نشسته شاه روزى نيم هشيار
    در آمد قاصدى از ره به تعجيل
    مژه چون كاس چينى نم گرفته
    به خط چين و زنگ آورد منشور
    گشاد اين ترك خو چرخ كيانى
    دو مرواريدش از مينا بريدند
    دو لعبت باز رابى پرده كردند
    چو يوسف گم شد از ديوان دادش
    جهان چشم جهان بينش ترا داد
    چو سالار جهان چشم از جهان بست
    ز نزديكان تخت خسروانى
    كه زنهار آمدن را كار فرماى
    گرت سر در گلست آنجا مشويش
    چو خسرو ديد كه ايام آن عمل كرد
    درستش شد كه اين دوران بد عهد
    هواى خانه خاكى چنين است
    عمل با عزل دارد مهربا كين
    ز ريگش نيست ايمن هيچ جوئى
    چو دربند وجودى راه غم گير بنه چون جان به باد پاك بربند
    بنه چون جان به باد پاك بربند



  • به اميدى كه گردد بخت بيدار
    ز هندوستان حكايت كرد با پيل
    ميان چون موى زنگى خم گرفته
    كه شاه چين و زنگ از تخت شد دور
    ز هندوى دو چشمش پاسبانى
    به جاى رشته در سوزن كشيدند
    ره سرمه به ميل آزرده كردند
    زمانه داغ يعقوبى نهادش
    بجاى نيزه در دستش عصا داد
    به سالارى ترا بايد ميان بست
    نبشته هر يكى حرفى نهانى
    جهان از دست شد تعجيل بنماى
    و گر لب بر سخن با كس مگويش
    كمند افزود و شادروان بدل كرد
    بقم با نيل دارد سر كه با شهد
    گهى زنبور و گاهى انگبين است
    ترش تلخيست با هر چرب و شيرين
    مسلم نيست از سنگش سبوئى
    فراغت بايدت راه عدم گير در زندان سراى خاك بربند
    در زندان سراى خاك بربند


/ 380