عطشان
از القاب سيد الشهدا،كه تشنه در كربلا به شهادت رسيد.اين تعبير در روايات،تواريخ وزيارتنامه ها درباره آن امام آمده است.از جمله در حديث امام باقر«ع »است:«ان الحسين...قتل
مظلوما مكروبا عطشانا». (31) امام سجاد«ع »نيز كه براى يارى بنى اسد در دفن پيكر امام
حسين و شهدا آمد،پس از دفن امام تشنه كام،بر روى قبر او نوشت:«هذا قبرالحسين بن على
بن ابى طالب الذى قتلوه عطشانا غريبا.» (32) همين تشنگى و شهادت جانسوزاو و ياران و
فرزندانش،قوى ترين عامل تحريك عواطف و همدل ساختن انسانهاى باوجدان با عاشورائيان
بوده است.
عطيه
نام عطيه،همواره در كنار نام جابر بن عبد الله انصارى مطرح مى شود كه با هم پسازشهادت امام حسين «ع »در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر
نابيناشده بود،عطيه او را در اين زيارت همراهى مى كرد.بنا به برخى نقلها،هنگام بازگشت اهل
بيت از سفر شام،در كربلا با جابر و عطيه برخورد كردند.عطية بن سعد بن جناده عوفى،از
رجال علم و حديث شيعه بود.وى در زمان خلافت امير المؤمنين «ع »در كوفه به دنيا آمد.نام
عطيه،به پيشنهاد آن حضرت بر وى نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود
كه حتى در كتب
رجالى اهل سنت هم توثيق شده است.وى به جرم تشيع و هوادارى على «ع »از سوى حجاج بن
يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستورحجاج،او را گرفتند و چون حاضر نشد
على عليه السلام را لعن كند،چهار صد تازيانه بربدنش زدند و موى سر و ريش او را تراشيدند.
از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتى به كوفه بازگشت.در كوفه بود تا در سال 111 هجرى
در گذشت. (33)
عقاب
پرنده معروف قوى پنجه و تيز پرواز و شكارى كه از نيروى بسيار برخوردار است. مجازا به اسبهاى تيز تك و چابك هم گفته شده كه در مسابقات و شكار،سريعا بههدف مى رسد. (34) در ادبيات مرثيه،اسبى كه على اكبر«ع »بر آن مى نشست،«عقاب »خوانده
شده است و گويند كه پيش از او،از آن حسين بن على «ع »بود،چون ذو الجناح زير پاى
آن حضرت قرار گرفت،عقاب را به على اكبر داد و در عاشورا على اكبر را بر آن نشاند:«فوضع على مفرقه مغفرا فولاديا و قلده سيفا مصريا و اركبه العقاب براقا ثانويا» (35) به نقلى در
شب عاشورا نيز على اكبر سوار بر آن شد و از فرات،آب به خيمه ها آورد. (36) نوشته اند:عقاب،اسبى بود كه سيف بن ذى يزن براى رسول خدا هديه فرستاد و آن هنگام،
حضرت رسول «ص »پنجساله بود.عمر طولانى كرد و اين از خصايص پيامبر بود كه بر پشت
هراسب پيرى مى نشست،جوان مى شد.على «ع »و امام مجتبى و سيد الشهدا هم بر آن
اسب سوار شده بودند و ظهر عاشورا نيز شبه پيغمبر،على اكبر بر آن نشست و به ميدان رفت.پس از مجروح شدن على اكبر،اسب مى خواست او را به خيمه ها بياورد،ولى بسبب
لشكربسيار در ميدان،پيكر مجروح على اكبر را به سمت سپاه كوفه برد،(فاحتمله الى العسكر)
واين بود كه على اكبر را قطعه قطعه كردند. (37)
چه اسبى به پرواز شاهين مرو
ركش گرم و مو نرم،ستخوان درشت
همايون برو يال و فرخنده پشت
به رفتار كبك و به رقص تذرو
همايون برو يال و فرخنده پشت
همايون برو يال و فرخنده پشت
عقبه
به معناى كوه دراز.نام يكى از منازل راه كوفه،كه امام حسين «ع »در آنجا فرود آمد.درهمانجا باپير مردى به نام عمر بن لوذان برخورد و اوضاع كوفه را پرسيد.وى مى كوشيدامام را از رفتن
به طرف نيزه ها و شمشيرها باز دارد.امام راه خويش را به سوى كربلا ادامه داد. (38)
عقر
روستايى مستحكم و داراى برج و بار و در نزديكيهاى كربلا بود.امام حسين «ع »چون در راهسفر به كوفه به آن روستا رسيد،از نامش پرسيد،گفتند:عقر.پرسيد:اين منطقه چه نام دارد؟
گفتند:كربلا.چون خواست از منطقه خارج شود،جلويش را گرفتند و درهمانجا ماند،تا حادثه
عاشورا پيش آمد. (39) در همان روستا بود كه زهير بن قين به آن حضرت پيشنهاد كرد به آن ده
رفته،آنجا را سنگر دفاعى خود قرار دهند،اما امام موافقت نكرد.
علامت
از ابزار و وسايل عزادارى امام حسين «ع »كه در هيئتها و دسته هاى مذهبى به كارگرفته مى شود.علامت به معناى نشانه است.اين علامتها هم نشانه هاى گروههاى
عزادارمحسوب مى شده است و كسانى هم كه آن را حمل مى كردند،«علامت كش »بودند،
يعنى علم بردار.به نوشته دهخدا:«صليب مانندى كه بر چوب يا آهن افقى آن از سوى
پايين شالهاى ترمه آويزند و از سوى زبر لاله و تنديسهايى از مرغ و جز آن نصب كنند و
درميان زبانه اى از فلز طويل دارد و بر نوك آن فلز پر يا گلوله اى از شيشه الوارن نصب كنند
و
اين زبانه هاى فلزى كه به «تيغ »مشهور است،سه يا پنج باشد و در مراسم عزادارى محرم
پيشاپيش دسته ها به حركت آرند». (40) «شيئى است فلزى و كار صنعتگران اصفهان كه قدمت
آن به عهد سلاطين صفوى مى رسد،داراى تعدادى زبانه،گنبد،گلدان وطاووس بوده و آن را با
شالهاى سبز و سياه و قهوه اى و پر طاووس و سكه هاى نقره وشمشير و قمه و خنجر زينب
مى كنند
و در آخر دسته ها به حركت در مى آورند...عده اى از جوانان هم نذر مى كنند كه همه
ساله بايد در بردن علمات،سهم داشته باشند». (41) به آن علمات هم مى گويند.شباهت آن به
صليب،مى رساند كه پس از ارتباط ايران بااروپاييها در عصر قاجار،از آيينهاى مذهبى
مسيحيت اقتباس شده است.به هرحال،نمودها و مظاهرى است كه گاهى عزاداران را از
محتوا و اصل عزادارى و اقامه شعائر دينى باز مى دارد.
31-كامل الزيارات،ص 168.32-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 325.33-معارف و معاريف،ج 4،ص 1567.34-اساس البلاغه،زمخشرى،لغت نامه دهخدا.35-رياض القدس،صدر الدين واعظ قزوينى،ج 2،ص 21.36-همان،ج 1،،ص 264.37-همان،ج 2،ص 38.38-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 90.39-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 38،(به نقل از معجم البلدان).40-لغت نامه،دهخدا.41-تاريخ تكايا و عزادارى قم،ص 214.