علقم - فرهنگ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ عاشورا - نسخه متنی

سید محمد حسینی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علقم

علقم يا علقمه،نام نهرى است از فرات،كه عباس بن على «ع »در روز عاشورا،كنار آن به شهادت
رسيد.نيز به معناى تلخى است،و هر درخت تلخ و آب بسيار سخت را هم علقم گويند،حنظل.
در ادبيات عاشورا،بيشتر در پيوند با عطش و عباس و دستهاى قطع شده ابا الفضل «ع »مطرح
مى شود.




  • از چشم سپيده خواب را مى بردند
    بر شانه خود فرشتگان آهسته
    از علقمه،روح آب را مى بردند (42)



  • از چشمه گل،گلاب را مى بردند
    از علقمه،روح آب را مى بردند (42)
    از علقمه،روح آب را مى بردند (42)



علم،علمات

پرچم،رايت،بيرق،نشان لشكر،آنچه به سر نيزه بندند،درفش.در اصطلاح عزادارى حسينى،
نام علم و علامت خاصى است كه هر هيئت و دسته،ويژه خود دارد و آن را ازدسته هاى ديگر
متمايز مى سازد.«نخل،چوب بسيار بلند همچون درخت تبريزى متوسطكه در تعزيه خوانى
پيشاپيش دسته ها برند و بر سر آن،گاه شكل پنجه اى از فلز باشد و گاه پارچه سياه بر آن
بپوشانند.» (43)
گر چه سردار علم در خون نشست
دستهايت روى رايت مانده است. (44) در ميدان كربلا نيز،علمدار لشكر امام حسين «ع »،حضرت ابا الفضل بود.از شعار
عربهاى عراقى عزادار نيز اين است:«رفع الله راية العباس »،پرچم عباس،افراشته باد.

علمدار

از لقبهاى قمر بنى هاشم است كه در كربلا،پرچم لشكر امام بر دوش او بود.نقش علمدار در
ميدان نبرد،مهم بود و عامل حفظ انسجام نيروهاى سپاه محسوب مى شد.روزعاشورا،امام
حسين «ع »ياران اندك خود را به سه جناح چپ و راست و قلب تقسيم كرد وبراى هر يك
فرماندهى برگزيد و پرچم را به دست برادرش عباس داد. (45) روز عاشورا نيز چون
عباس «ع »خدمت امام آمد و از او اذن ميدان طلبيد،امام گريست و ابتدا اجازه نداد و فرمود:تو
علمدار منى،اگر تو بروى و كشته شوى،سپاه من از هم مى پاشد:«يا اخى انت صاحب لوائى و اذا
مضيت تفرق عسكرى ». (46)

علم كش

كسى كه در دسته هاى عزادارى،نشان مخصوص هر هيئت را حمل مى كند،علامت كش.

على اصغر«ع »

يكى از فرزندان امام حسين «ع »كه شير خوار بود و از تشنگى،روز عاشورا بى تاب شده بود.امام،
خطاب به دشمن فرمود:از ياران و فرزندانم،كسى جز اين كودك نمانده است.نمى بينيد كه
چگونه از تشنگى بى تاب است؟در«نفس المهموم »آمده است كه فرمود:«ان لم ترحمونى
فارحموا هذا الطفل »در حال گفتگو بود كه تيرى از كمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم
على اصغر را دريد.امام حسين «ع »خون گلوى او را گرفت وبه آسمان پاشيد. (47) در كتابهاى
مقتل،هم از«على اصغر»ياد شده،هم از طفل رضيع(كودك شيرخوار)و در اينكه دو كودك بوده
يا هر دو يكى است،اختلاف است.

در زيارت ناحيه مقدسه،درباره اين كودك شهيد،آمده است:«السلام على عبد الله بن الحسين،
الطفل الرضيع،المرمى الصريع،المشحط دما،المصعد دمه فى السماء،المذبوح بالسهم فى
حجر ابيه،لعن الله راميه حرملة بن كاهل الاسدى ». (48) و در يكى از زيارتنامه هاى عاشورا آمده
است:«و على ولدك على الاصغر الذى فجعت به »از اين كودك،با عنوانهاى شيرخواره،ششماهه،
باب الحوايج،طفل رضيع و...ياد مى شود و قنداقه و گهواره ازمفاهيمى است كه در ارتباط با او
آورده مى شود.




  • طفل ششماهه تبسم نكند،پس چه كند
    آنكه بر مرگ زند خنده،على اصغر توست



  • آنكه بر مرگ زند خنده،على اصغر توست
    آنكه بر مرگ زند خنده،على اصغر توست



«على اصغر،يعنى درخشانترين چهره كربلا،بزرگترين سند مظلوميت و معتبرترين زاويه
شهادت...چشم تاريخ،هيچ وزنه اى را در تاريخ شهادت،به چنين سنگينى نديده است.» (49) على
اصغر را«باب الحوائج »مى دانند،گر چه طفل رضيع و كودك كوچك است،اما مقامش نزد خدا
والاست.




  • در گلخانه شهادت را
    مى گشايد كليد كوچك ما



  • مى گشايد كليد كوچك ما
    مى گشايد كليد كوچك ما






42-محمد حسين كاظم زاده.

43-لغت نامه،دهخدا.

44-عزيز الله زيادى.

45-بحار الانوار،ج 45،ص 5 و 39.

46-معالى السبطين،ج 1،ص 441.

47-معالى السبطين،ج 1،ص 423.

48-بحار الانوار،ج 45،ص 66.

49-اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،شهيد پاك نژاد،ج 2،ص 42.










/ 157