دروازه ساعات
نام يكى از دروازه هاى ورودى دمشق،كه اسراى اهل بيت را از آنجا وارد شهر كردند،همراه سرمطهر امام حسين «ع ».در حالى كه مردم به شادمانى و پايكوبى و طبل زنى مشغول بودند.نام
آن دروازه «باب ساعات »بود. (6) آن دروازه،يكى از دروازه هاى شرقى آن شهر بود كه راه حلب و
كوفه به اين دروازه ختم مى گرديد.هنگامى كه اسيران به دروازه شام رسيدند،از شدت ازدحام
جمعيت و مانور لشكر بنى اميه،ساعتها قافله اسرا در كناردروازه شام توقف كرد.لذا شيعيان
اين دروازه را«باب ساعات »ناميدند.در عصر حاضر،باب ساعات را«باب توما»مى نامند و آثارى از اين دروازه قديمى باقى مانده
است و امروزه باب توما از محله هاى مسيحى نشين شهر دمشق است و نسبت به نقاط ديگر
شهر،از هم پاشيده تر و كثيف تر به نظر مى رسد. (7)
دريد
نام پرچمدار سپاه عمر سعد در روز عاشورا است.دستان بريده
يا دستهاى قلم شده.منظور دو دست علمدار كربلا ابا الفضل «ع »است كه چون روزعاشورا براىآوردن آب به خيمه ها،به سوى فرات رفت،در درگيرى با كمين نيروهاى دشمن،ابتدا دست
راستش از كار افتاد و با رجز«و الله ان قطعتموا يمينى...»مى كوشيد تاآب را به خيمه ها برساند.
دست چپش هم قطع شد.وى به رجز و مبارزه ادامه داد تا به شهادت رسيد.در مرثيه ها براى
بى دستى علمدار رشيد عاشورا،جايگاه خاصى است و اززبان حال مادرش «ام البنين »هم
نوحه ها خوانده مى شود.
كاش مى گشتم فداى دست تو
خيمه هاى ظهر عاشورا هنوز
از درخت سبز باغ مصطفى
اشك مى ريزد ز چشم اهل دل
يك چمن گلهاى سرخ نينوا
درشگفتم از تو اى دست خدا
چيست آيا خونبهاى دست تو؟ (8)
تا نمى ديدم عزاى دست تو
تكيه دارد بر عصاى دست تو
تا فتاده شاخه هاى دست تو
در عزاى غم فزاى دست تو
سبز مى گردد به پاى دست تو
چيست آيا خونبهاى دست تو؟ (8)
چيست آيا خونبهاى دست تو؟ (8)
دسته هاى عزادارى
دسته:گروهى از مردم كه در جايى گرد آيند و يا با هم حركت كنند و كارى را انجام دهند.گروهى كه با تشريفات خاصى در خيابانها و كوچه ها حركت مى كنند و با هم اشعارى خوانند،
براى اقامه عزادارى سيد الشهدا و ائمه ديگر. (9) حركتشان بصورت سينه زنى يا زنجير زنى است.
رواج آن بيشتر در عصر صفويه شكل گرفت.اينگونه دستجات،براى خود نشانه و علامت و توغ و پرچم مخصوص و گاهى نام ويژه اى
داشته اند و با نوعى سازماندهى مردمى در ايام عاشورا و روزهاى ديگر به سوگوارى
مى پرداختند.اين مراسم،بويژه در عراق و شهرهايى چون نجف و كربلا،ريشه دارتر بوده است.
مرحوم كاشف الغطاء مى نويسد:«آغاز بيرون آمدن دسته هاى عزادارى براى سيد الشهدا،پيش
از هزار سال،در زمان «معز الدوله »و«ركن الدوله »بود،كه دسته هاى عزاداران در حالى كه براى
حسين «ع »ندبه مى كردند و شب،مشعلهايى به دست داشتند
،بغداد و راههايش يكباره پر از
شيون شد...اين در قرن چهارم بود.و اگر بيرون آمدن اين موكبها در راهها نبود،هدف و غرض
از يادآورى حسين بن على «ع »از بين مى رفت و ثمره فاسد مى شد و راز شهادت حسين بن
على «ع »منتفى مى گشت.» (10) «موكب »يا«مواكب حسينى »نيز به همين حركتهاى جمعى
بصورت عزادارى وپيمودن راهى با حالت عزا گفته مى شود كه در عراق،بويژه در ايام اربعين
رواج و شوربيشترى دارد
.در روزهاى تاسوعا و عاشورا نيز در همه شهرها و روستاهاى
شيعه نشين رواج دارد.برخى از اين دسته ها،تاريخچه اى طولانى و گاهى مثلا چند صد ساله
دارد(مثل دسته «طويرج »در كربلا)كه در نسلهاى پياپى،سنتهاى خويش را حفظ مى كنند. (11)
دسته هاى عزادارى،نوعى تشكل و سازماندهى را تمرين مى دهد كه بر محور
امام حسين «ع »است.اين دسته ها و هيئتها،در افراد احساس مسؤوليت و شخصيت و اعتماد
به نفس را تقويت مى كند و به آنان نظم و نظام مى بخشد،آن هم با محتوايى مقدس و
آدابى خالصانه و عاشقانه و بدون حاكميت زور و اعمال قدرت.
دعبل خزاعى
ابو على،دعبل بن على بن رزين خزاعى كوفى،سراينده قصيده معروف «مدارس آيات »در سوگمظلوميت امامان شيعه.وى كه از مرثيه سرايان بزرگ عاشورا به حساب مى آمد،بيشتر در
بغداد زيست.شعرهايش بيشتر در نكوهش خلفاى جور و حمايت ازاهل بيت «ع »بود.ولادت اين
چهره نابغه شعر شيعى كه از شيفتگان جان باخته راه ائمه وولايت بود،سال 148 و شهادتش به
دسيسه حاكم دمشق،در 98 سالگى در 246 هجرى بود.قبرش در«زويله »نزديك مرز سودان
است. (12) دعبل به خاطر قصيده «مدارس آيات »،پيراهنى از امام رضا«ع »خلعت گرفت.او نه تنها
يك شاعر برجسته،بلكه در علم حديث و كلام و تاريخ و لغت نيز چهره ارزشمندى بود و از
علماى شيعه به حساب مى آمد و سروده هايش در زمان خود او منتشر و دهان به دهان نقل
مى شد.
دغدغه
تابوت بزرگى كه معمولا دسته هاى عزادار يا تعزيه خوان،آن را روز 28 صفر كه مصادف باشهادت امام حسن مجتبى «ع »است مى آورند.ابتدا دغدغه را سياهپوش كرده،در حالى كه بر
دوش عزاداران بود،دو كودك در اطراف آن نوحه خوانى مى كردند. (13) ظاهراتنها در شهر قم
رايج و مصطلح بوده است.
6-بحار الانوار،ج 45،ص 128.برخى هم علت نامگذارى را وجود ساعتى مخصوص بر سر در
آن دانسته اند(نفس المهموم،ص 241).7-دايره المعارف تشيع،ج 3،ص 12.(به نقلى،توقف سه ساعته آنان يكى از درهاى قصر بود و
به آن «باب الساعات »گفتند.رياض القدس،ج 2،ص 294 به نقل از منتخب طريحى).8-صادق رحمانى.9-فرهنگ فارسى،معين.10-المواكب الحسينيه،محمد حسين كاشف الغطاء،ص 15،(چاپ 1345 ق،نجف).11-در زمينه تشكلها و اهداف دسته هاى عزادارى حسينى از جمله ر.ك:«المواكب الحسينيه،
مدارس و معسكرات »از:
سامى البدرى،ص 34.12-الغدير،علامه امينى،ج 2،ص
286-263.نيز در باره شرح حال او ر.ك:«دعبل خزاعى،شاعر
دار بر دوش »از:مصطفى قليزاده.13-تاريخ تكايا و عزادارى قم،ص 218.