نسخه
كتاب،نوشته،آنچه از روى نوشته اى باز نوشته شود.از اصطلاحات شبيه خوانى است،متنى كهتعزيه گردان،براى اجراى تعزيه اى گرد آورده يا مى نگارد و پيش از آغاز تعزيه ميان شبيه خوانها
پخش مى كند.تعزيه نامه هم به آن گفته مى شود.شعر تعزيه نامه ها اغلب به صورت اشعار
عاميانه است.» (13)
نعش
پيكر بى روح،جسد.به معنى تابوت هم آمده است.در كربلا امام حسين «ع »بر سرنعش شهداحاضر مى شد.اهل بيت امام حسين «ع »،پس از عاشورا كنار نعش شهيدان آمدند و گريه و
عزادارى كردند.در مراسم تعزيه و شبيه خوانى هم كه اشخاص،نقشهاى مختلفى به عهده
مى گيرند،برخى هم در نقش «نعش »در ميدان بر زمين مى افتند
و تداعى كننده اجساد
شهداى كربلا مى گردند.كسى كه در تعزيه،نقش بى اهميت و بى سخنى را به عهده دارد. (14) در
تعزيه ها،نعش را همراه با پيكانهاى خون آلود و شمشيرهاى شكسته وسنانها كه بر روى نعشها
دوخته يا جاسازى شده بود نشان مى دادند كه يادآور وضع طبيعى كشته هاى ميدان باشد،يا
همراه با پرندگان و كبوترانى با شهپر خونين بر نعش شهيدان،كه سمبل رساندن خبر شهادت
به مدينه بود.
نعمان بن بشير
وى در ايامى كه مسلم بن عقيل،به نمايندگى از سوى سيد الشهدا به كوفه آمده و به نفع آنحضرت بيعت مى گرفت،والى كوفه بود،پيشتر ساكن شام شده بود.از قبيله خزرج و ازانصار
بود.مادر او عمره دختر رواحه(خواهر عبد الله بن رواحه)نام داشت.نعمان قبلا ازسوى معاويه
ولايت كوفه را بر عهده داشت،يزيد هم او را در همان منصب ابقاء كرد. (15) وى خطيب و شاعر
بود.در جنگ صفين از سپاه معاويه به شمار مى آمد.سپس قاضى دمشق شد.آنگاه از سوى
معاويه به ولايت يمن گماشته شد
از آن پس 9 ماه هم والى كوفه گشت. (16) نهضت مسلم بن
عقيل و هوادارانش در كوفه چون اوج و قدرت گرفت،عبد الله بن مسلم كه از هواداران بنى
اميه بود،نسبت به سهل انگارى نعمان در قضيه مسلم بن عقيل انتقاد كرد و گزارش به يزيد
داد و درخواست كرد كه براى كوفه مرد مقتدرترى بفرستد.يزيد هم به پيشنهاد مشاور مسيحى خود«سرجون »عبيد الله بن زياد را به ولايت
كوفه منصوب كرد و به وى فرمان سختگيرى و شدت عمل داد،و بدين صورت،نعمان بن
بشيراز كوفه عزل شد.تا دوران حكومت مروان بن حكم نيز زنده بود و والى حمص گشت
ولى بعلت بروز اغتشاشاتى كه به فتنه ابن زبير معروف است،اهل حمص او را پذيرا نشدند،
ازآنجا گريخت،مردم تعقيبش كرده او را كشتند.اين حادثه در سال 65 هجرى بود. (17) وى
درآن هنگام 64 سال داشت. (18)
نعمان بن عمرو راسبى
از شهداى كربلاست،از قبيله ازد،كه در حمله اول شهيد شد.وى اهل كوفه و ازاصحاب اميرالمؤمنين «ع »بود.او برادرش حلاس(كه رئيس نيروهاى انتظامى حضرت على در كوفه بود)
(19)
نعيم بن عجلان انصارى
همراه نيروهاى عمر سعد به كربلا آمدند،ولى شبانه به ياران حسين «ع » پيوستند.از شهداى كربلاست.نعيم از طايفه خزرج بود و دو برادرش از ياران على «ع »ومدافعان آنحضرت در صفين بودند.او از كوفه حركت كرد و در كربلا خود را به حسين «ع »ملحق ساخت و
روز عاشورا در حمله نخست شهيد شد. (20) نام او در زيارت ناحيه مقدسه و زيارت رجبيه آمده
است. (21)
نفس المهموم
نام كتاب شيخ عباس قمى در مقتل سيد الشهدا«ع »است كه بر گرفته از حديثامام صادق «ع »است كه فرمود:«نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همه لنا عبادة و كتمان سرنا
جهادفى سبيل الله » (22) نفس كسى كه به خاطر مظلوميت ما اندوهگين شود تسبيح است،
اندوه برما عبادت است و كتمان و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.امام
صادق «ع »سپس فرمود:واجب است كه اين حديث با طلا نوشته شود.چون كتاب محدث قمى
يادآورمصيبتهاى اهل بيت است،اين نام را براى كتابش برگزيده است،به فارسى هم ترجمه
شده است.
نقره
نام سرزمينى در راه مكه،داراى بركه و چاههاى آب و قلعه،كه سر چند راهى قرارداشته است.امام حسين «ع »در اين منزل فرود آمده است.به آنجا«معدن النقره »هم گفته شده است. (23)
نقش
برنامه خاصى را كه هر يك از افراد شركت كننده در تعزيه و تآتر و فيلم بر عهده مى گيرند.درشبيه خوانيها،كسى در نقش امام حسين،و ديگرى در نقش شمر،عمر سعد،حر و...اجراى
برنامه مى كند.
نقش نگين حسين «ع »
ائمه «ع »هر كدام شعار و جمله اى را بر نگين انگشتر خود حك مى كردند و نشان دهنده روح وفكر خاص آن امام بود.نقش نگين انگشتر سيد الشهدا«ع »عبارت بود از«ان الله بالغ امره »و به
نقلى دو انگشتر داشت.بر نگين يكى «لا اله الا الله،عدة للقاء الله »و برديگرى «ان الله بالغ
امره »بود. (24) هر دو تعبير،گوياى روح شهادت طلب آن حضرت ومقام رضا و تسليم او به ديدار
خدا و پروردگار است.روايت است كه در دست امام صادق «ع »انگشتر جدش حسين بن
على «ع »بود و بر نگين آن نوشته بود:«لا اله الا الله عدة للقاء الله » (25) و اين نيز كه توحيد،سرمايه
لقاى الهى است،نشان دهنده روح خداجويى و شهادت طلبى اوست.
13-دايرة المعارف تشيع،ج 4،ص 445.14-فرهنگ فارسى،معين.15-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 7.16-الاعلام،زركلى،ج 8،ص 36.17-ر.ك:در كربلا چه گذشت،(ترجمه نفس المهموم)،ص 116.18-قمقام زخار،ص 289.19-عنصر شجاعت،ج 3،ص 8.20-همان،ص 2،ص 183.21-بحار الانوار،ج 45،ص 70.22-همان،ج 44،ص 278.23-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 43.24-سفينة البحار،ج 1،ص 377.25-امالى صدوق،ص 124.