وفا
از الفباى فرهنگ عاشورا«وفا»است و در قاموس شهداى كربلا جايگاه بلندى دارد.وفا به معناى عمل به پيمان و ايستادگى بر سر قول و عهد و عمل به وظايف انسانى واسلامىدر قبال ديگرى،بخصوص «امام »و از برترين خصلتها و نشانه جوانمردى،خداباورى،شرافت
نفس و صدق و راستى است.به فرموده على «ع »:«اشرف الخلايق الوفاء». (14) عاشورا،صحنه وفا از
يك سو و بى وفايى از سوى ديگر بود.سيد الشهدا«ع »در مسيركوفه،پس از شنيدن خبر
شهادت نماينده اش قيس بن مسهر،با خواندن آيه «رجال صدقواما عاهدوا الله عليه فمنهم من
قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»(احزاب/23)
مقام وفاى او را بر شمرد.شب عاشورا نيز،ياران خويش را صادقترين و با وفاترين ياران معرفى
كرد(لا اعلم اصحابا اوفى و لا خيرا من اصحابى...).آنان نيز در چند نبوت،وقتى امام
يعت خويش را برداشت و از آنان خواست كه بروند،يكصدا اعلام وفادارى كردند وامام خويش
را تنها نگذاشتند.عباس بن على «ع »امان نامه دشمن را رد كرد و برادر را تنهانگذاشت.روز
عاشورا نيز با لب تشنه به فرات رفت،اما با ياد عطش سيد الشهدا و اطفال،آب ننوشيد.بر خلاف جمعى از كوفيان كه بى وفايى كردند و پس از نامه نوشتن و دعوت كردن،به جنگ آن
حضرت آمدند،عده اى هم جان بر سر پيمان باختند و فداى حسين «ع »شدند:وعلى الارواح
التى حلت بفنائك...» (15) امام حسين «ع »در خطبه هاى طول راه و روز عاشورابه «غدر»،
«خذلان »،«نقض عهد»«خلع بيعت »،«نكث »«غرور»،و...كوفيان اشاره كرده،آنان را بر نقض بيعت
و پيمان شكنى نكوهش كرده است.سيد الشهدا«ع »،خود بر پيمان خويش با خدا وفا كرد.در زيارتنامه او به
تعبيراتى همچون «اشهد انك قد بلغت و نصحت و وفيت و اوفيت » (16) بر مى خوريم.از
زيارتنامه حضرت عباس «ع »نيز مى خوانيم:«و اشهد انك...ممن وفى ببيعته و استجاب له
دعوته و اطاع ولاة امره...» (17) و عاشورائيان ميثاق با خون شهدا مى بندند كه راه و پيامشان
رافراموش نكنند.
مبادا عهد خود را واگذاريم
امام خويش را تنها گذاريم
امام خويش را تنها گذاريم
امام خويش را تنها گذاريم
وقف
در اصطلاح شرعى عبارت است از«تحبيس مال و تسبيل منفعت و ثمره »،يعنى منافع زمين،ملك يا وسيله اى را به خاطر خدا براى مقصود معينى و استفاده خاصى اختصاص دهند و با
نگهداشتن دائمى اصل مال،بهره ورى از منافع آن در جهت خيرات و خدمات صرف شود و
نوعى كمك رسانى و خير انديشى نسبت به مردم است،با انگيزه هاى دينى.چنين مال يا زمين يا جنسى را«موقوفه »مى نامند.منافع و استفاده از موقوفات،بايدطبق
وقفنامه و نظر واقف انجام گيرد و تخلف از آن گناه و خيانت است.وقف،نوعى صدقه جاريه
است كه براى دراز مدت،عموم مردم از آن بهره مند مى شوند و حتى پس از فوت واقف نيز،
ثواب آن به روح او مى رسد.همواره افراد متمكن براى باقى گذاشتن خيرات،اقدام به وقف
مى كردند و از همين رهگذر،مساجد،مدارس،تكيه ها،آب انبارها،كتابها،كتابخانه ها،
بيمارستانها و امور خيريه بسيار پديد مى آمد.براى اداره موقوفه هايى كه وقف مساجد،مدارس،حرمها،زيارتگاهها و اقشار خاصى شده،
تشكيلات ادارى پيدا شد تا آنها در مورد خود صرف شود و از حيف و ميل و سوءاستفاده
جلوگيرى گردد. (18) علاقه مندان به اهل بيت و ائمه،بويژه محبان سيد الشهدا«ع »،مال و املاك
بسيارى را درطول تاريخ بر اساس اين سنت حسنه،وقف ابا عبد الله «ع »كرده اند كه در آمد
حاصله از اين املاك،صرف امام حسين «ع »و برپايى مجالس عزاى حسينى،نوحه خوانى،بنا و
تعميرحرمها و بقاع متبركه،زوار و خدام آن حضرت،كمك به بينوايان و اطعام مستمندان
ومحرومان مى شود.موقوفات امام حسين «ع »،بودجه مردمى عظيمى است كه هميشه وهمه
جا پشتوانه زنده نگهداشتن نام و ياد عاشورا و اهل بيت «ع »بوده است.به بركت مجالس
حسينى و تبليغات دينى كه در آنها مى شود،اسلام و احكام الهى زنده مى ماند وجانبازيها و
ايثارگريهاى حسين بن على «ع »و يارانش،به مردم درس عزت و آزادگى مى دهد.اين گونه وقفها،
كه با صدق نيت و خلوص و اعتقادى پاك انجام مى گيرد و تامين كننده هزينه بسيارى از
مراسم و سنتهاى دينى است،هم روحيه ياريگرى و مردم دوستى وحب اهل بيت را تقويت
مى كند و هم نشانه خلوص و عشق به خاندان پيامبر«ص »است وهميشه ارزش و
داست خاصى داشته است.وقف،گاهى در حال حيات اشخاص انجام مى گيرد
،گاهى وصيت
مى كنند كه پس از فوتشان بخشى از مال،صرف عزادارى امام حسين «ع »يا امور خيريه ديگر
شود.مبناى چنين كار خيرى،احاديثى است كه تشويق به انجام كارهايى مى كند كه سود آن به
مردم مى رسد.از قبيل:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث:صدقة جارية،و علم ينتفع به
او ولد صالح يدعو له » (19) و همين فرهنگ،سبب پديدآمدن مدرسه هاى عظيم و كتابخانه هاى
غنى و مساجد و حسينيه ها و مراسم پر شكوه گشته است.در آنچه به موقوفات ابا عبد الله «ع »و
عاشورا مربوط مى شود،نكات جالبى وجوددارد
كه مشاركت مردمى را در هزينه اقامه مجالس
عزا براى آن حضرت مى رساند.دربرخى وقفنامه ها مثلا در آمد املاكى در كاشان وقف شده
است «براى تعزيه حضرت خامس آل عبا...كه همه ساله به مصرف تعزيه دارى آن سرور رسيده
شود،از پول روضه خوان و آش و حلوا و تنباكو و قهوه و چاى به هر نحو كه صلاح دانند...». (20)
وليد بن عتبه
والى مدينه هنگام مرگ معاويه بود.يزيد نامه به او نوشت و ضمن خبر دادن مرگ معاويه،از اوخواست كه از امام حسين «ع »بيعت بگيرد و اگر نپذيرفت،گردنش را بزند.بيعت گرفتن از حسين «ع »براى وليد دشوار بود و مى خواست با او عاقلانه و بدون خشونت
رفتار كند.اما با مشورتى كه با«مروان حكم »انجام داد،مروان موضع متزلزل وليدرا به مسخره
گرفت و بر آشفت و او را تحريك كرد كه شبانه امام را به دار الاماره احضاركند.سيد
الشهدا«ع »شبانه به دار الاماره رفت.گفتگوهايى ميان امام و والى مدينه و وليدانجام گرفت و
امام،بدون بيعت از آنجا خارج شد. (21)
وهب بن عبد الله كلبى
از شهداى كربلاست،مادر و همسرش نيز در كربلا بودند و به شهادت رسيدند.وهب كه اهلكوفه بود،در كربلا در ركاب امام حسين «ع »حضور داشت.روز عاشورا پس از حرو برير،به
ميدان رفت.مادرش مشوق او در عزيمت به ميدان بود.وقتى پس از مقدارى جنگ،نزد مادرش
برگشت كه:آيا راضى شدى؟
گفت:وقتى راضى مى شوم كه در ركاب حسين «ع »به شهادت
برسى.دوباره رفت و جنگيد،همسرش هم چوبى بر گرفت و به ميدان رفت.وهب آن قدر
جنگيد تا شهيد شد.همسرش به بالين او رفت و خون ازچهره اش پاك كرد.شمر كه شاهد
صحنه بود،به غلامش دستور داد تا با چوبى زن را به شهادت برساند.همسر وهب،اولين زنى
بود كه از سپاه حسين «ع »به شهادت رسيد. (22) دربرخى منابع ماجرايى مشابه اين ولى با
تفاوتهايى در باره عبد الله بن عمير كلبى نقل شده و«ام وهب »را همسر او دانسته اند.
14-غرر الحكم.15-زيارت عاشورا،مفاتيح الجنان،ص 458.16-زيارت مطلقه امام حسين،مفاتيح الجنان،ص 423.17-مفاتيح الجنان،ص 435.18-در زمينه وقف ر.ك:«مقدمه اى بر فرهنگ وقف ».ابو سعيد احمد بن سلمان،«تاريخچه وقف
در اسلام »،محمودشهابى،سلسله گزارشهاى «نگاهى به جايگاه وقف در جامعه ما»،روزنامه
كيهان،10 اسفند 72،به بعد،«وقف »ميراث جاويدان »،فصلنامه سازمان اوقاف و امور خيريه.19-نهج الفصاحه،ص 46.20-وقف،ميراث جاويدان(مجله)،شماره 6،ص 142.21-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 250.22-بحار الانوار،ج 45،ص 17.