مصيبت - فرهنگ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ عاشورا - نسخه متنی

سید محمد حسینی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




مصيبت

رنج و سختى و بلا و گرفتارى كه به كسى مى رسد حوادث ناگوار و پيش آمدهاى تلخ،همچون
درگذشت خويشاوندان و دوستان صميمى.به معناى سوك و تعزيت و عزا و ماتم نيز به كار
مى رود.آنچه در كربلا بر اهل بيت گذشت،شهادت و اسارتى كه براى سيدالشهدا و عترت
پيامبر در عاشورا پيش آمد،حادثه شهادت هر يك از معصومين «ع »نيزمصيبتى است كه بر
امت اسلام وارد شده است كه در راس آنها و بالاترين مصائب،عاشوراى حسينى است.در
زيارت عاشورا از شهادت ابا عبد الله «ع »بعنوان مصيبتى بزرگ ياد شده است.«لقد عظمت
الرزية و جلت المصيبة بك علينا و على جميع اهل الاسلام...
مصيبة ما اعظمها و اعظم رزيتها فى الاسلام و فى جميع اهل السموات و الارض » (1) و به
همين جهت،به يادآورى حادثه عاشورا و شهادت امام حسين و ائمه ديگر«ذكر مصيبت »گفته
مى شود.

مظلوم

ستمديده،از لقبهاى سيد الشهداست كه اغلب با نام او همراه است:يا حسين مظلوم،
درزيارتنامه ها و احاديث،تكيه بر روى اين لقب براى بيان ظالم بودن حكومت اموى وسپاهى
است كه در كربلا آن حضرت را به شهادت رساندند.هر چند آنان مى كوشيدند تاخود را تبرئه
كنند و گناه كشته شدن را به گردن خود امام بيندازند،ولى مظلوميت آن شهيد،همواره مثل
پرچمى در اهتزاز بوده است.

در حديث امام باقر«ع »است:«ان الحسين صاحب كربلا قتل مظلوما مكروبا عطشانالهفانا» (2)
و در برخى تفاسير،آيه «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا»(اسراء/33)به شهادت آن
حضرت تفسير شده است. (3) و همچنين آيه «و سيعلم الذين ظلموا اى
منقلب ينقلبون »(شعراء/225)به مظلوميت اهل بيت تاويل گشته است. (4) آيه «اذن للذين
يقاتلون بانهم ظلموا»(حج/39)نيز طبق روايات،در باره حسين بن على «ع »است كه يزيد در
پى كشتن او بود تا آنكه مظلومانه شهيد شد.امام صادق «ع »نيز در حديثى امام زمان عليه
السلام را خونخواه حسين «ع »معرفى مى كند. (5)
و در باره آيه «اسروا النجوى
الذين ظلموا»(انبياء/3)روايت است كه:«الذين ظلموا آل محمد حقهم ». (6) مظلوميت ابا عبد
الله «ص »و ائمه،شيعه را همواره در مسير ظلم ستيزى و آمادگى براى جانبازى درركاب
انتقام گيرنده خون شهداى مظلوم كربلا،حضرت مهدى «ع »قرار مى دهد و كينه ظالم را در
دلها مى پروراند.افراشتن پرچم مظلوميت آل الله،محور تجمع و تشكل همه مظلومان و
ستمديدگان تاريخ بر محور امام مظلومان است.

معاويه

معاويه بن ابى سفيان زمامدارى خودكامه و طاغوتى جبار بود.پدرش ابوسفيان ومادرش هند
جگرخوار از سرسخت ترين دشمنان اسلام بودند.معاويه،خليفه اى سنگدل،حيله گر،دروغگو و
فتنه انگيز بود.از زمان عثمان،والى شام گشت و با على «ع »جنگيد وهمواره عليه او توطئه
مى نمود.حسن بن على «ع »نيز ناچار شد با معاويه قرارداد ترك مخاصمه امضا كند.معاويه به
هيچ يك از تعهدات صلحنامه وفا نكرد.به كشتار بى گناهان ودستگيرى و قتل ياران
على «ع »پرداخت و هواداران اهل بيت «ع »را سركوب و قلع و قمع نمود
و عمال خويش را بر
اموال و جانها و نواميس مسلمين مسلط ساخت و ديكتاتورى ترين شيوه هاى حكومتى را در
قالب تزوير و تبليغات،اعمال مى كرد و در ريشه كن ساختن دين پيامبر مى كوشيد.معاويه،
ملعون به زبان پيامبر«ص »بود. (7) از بدعتهاى معاويه،بيعت گرفتن اجبارى از مردم و شخصيتها
براى ولايت عهدى فرزند شرابخوار و نالايقش «يزيد»بود.قوى ترين گروه مخالف با آن بيعت،
بنى هاشم و درراس آنان حسين بن على «ع »بود كه مخالفت خويش را آشكارا اعلام كرد.

اغلب چهره هاى سرشناس يا با تهديد يا با تطميع،پذيرفته بودند ولى امام حسين «ع »حتى
دربرابر معاويه كه به ستايش يزيد پرداخت،به بيان زشتيهاى يزيد اشاره كرد و از كار
معاويه نكوهش نمود و رسوايش ساخت. (8) در پاسخ نامه معاويه به آن حضرت،جنايات معاويه را
در كشتن حجر بن عدى و يارانش و شهيد كردن عمرو بن حمق و پيمان شكنى
وفتنه انگيزيهايش بر شمرد و حكومت معاويه را بزرگترين فتنه دانست و مبارزه با معاويه
رابرترين جهاد و موجب قرب به خدا برشمرد:

«و انى و الله ما اعرف افضل من جهادك
فان افعل فانه قربة الى ربى و ان لم افعله فاستغفر الله لدينى...و اعلم ان الله ليس بناس لك
قتلك بالظنة و اخذك بالتهمة و امارتك صبيا يشرب الشراب و يلعب بالكلاب...». (9)
همچنين ابا عبد الله «ع »يك سال پيش از مرگ معاويه در يك سخنرانى عمومى در موسم حج،
ازمعاويه بعنوان طاغوت ياد كرد و ستمهاى او را برشمرد و از مردم خواست چون به شهرهاى
خود بازگشتند،سخنان آن حضرت را به مردم برسانند و آنان را به حق فراموش شده اهل بيت
فرا خوانند
،چرا كه بيم زوال اسلام و از بين رفتن حق در كار است. (10) امام حسين «ع »پيش از
يزيد،با پدرش معاويه و بنى اميه مخالف بود،آن هم نه نزاعى شخصى،بلكه نزاع مكتبى،وقتى
از آن حضرت در باره بنى اميه پرسيدند،فرمود:«انا و هم الخصمان اللذان اختصما في ربهم...» (11)
و اين نزاع،پيوسته در گفتگوها و مجادلات،محسوس بود.خود معاويه هم مى دانست كه سيد
الشهدا«ع »هرگز سازش نخواهد كرد ودر وصيتى كه پيش از مرگ به يزيد داشت،به او گفت كه
از مخالفت چهار نفر از قريش كه مهمترين آنان حسين بن على «ع »است بيم دارد
و هشدار داد
كه اهل عراق،او را وادار به خروج بر ضد يزيد مى كنند و توصيه كرد كه:«و اما الحسين،...و اياك
و المكاشفة له فى محاربة سل سيف او محاربة طعن رمح...و اياك يا بنى ان تلقى الله بدمه
فتكون من الهالكين ». (12) پس از مرگ معاويه در رجب سال 60 هجرى و هجرت امام به مكه،
كوفيان نامه به آن حضرت نوشتند و ضمن سپاس خداوند بر مرگ دشمن جبارامام
حسين «ع »از آن حضرت درخواست كردند به كوفه آيد و محور حركت و تجمع آنان در مبارزه
بر ضد شاميان شود. (13)
معاويه در تحكيم سلطه بنى اميه بر مسلمانان و روى كار آمدن يزيد و
جنايتهاى بعدى سهم عمده داشت.در زيارت عاشورا اشاره است به اينكه بنى اميه و پسر هند
جگرخواركه به زبان خدا و رسول خدا ملعون است،روز عاشورا را روز شادمانى قرار دادند.
آنگاه لعن بر آنان است:«اللهم العن ابا سفيان و معاوية و يزيد بن معاوية »و آنان با كشتن
پسرپيامبر در كربلا،به نظر خودشان انتقام كشته هاى خود را در بدر و احد گرفتند.و اين
چيزى بود كه يزيد در اوج قدرت پس از حادثه عاشورا،مستانه مى خواند:«ليت اشياخى
ببدرشهدوا...». (14)
امام سجاد«ع »نيز در مجلس يزيد،در رسواسازى او به كفر معاويه وابو سفيان
و جنگيدنشان با پيامبر خدا اشاره كرد و فرمود:جدم على «ع »در روز بدر و احدو احزاب
پرچمدار رسول خدا«ص »بود،اما پدر و جد تو،پرچمدار كفر بودند«...و ابوك و جدك فى
ايديهما رايات الكفار» (15)

1-زيارت عاشورا،بحار الانوار،ج 98،ص 294.

2-كامل الزيارات،ص 168.

3-تفسير«البرهان »،سيد هاشم بحرانى،ج 2،ص 418.

4-همان،ج 3،ذيل آيه فوق.

5-بحار الانوار،ج 24،ص 224.

6-همان،ص 226.

7-براى شناخت پليديها و جنايات معاويه،ر.ك:«الغدير»،ج 1،ص 138 تا 384.

8-مع الحسين فى نهضته،ص 54.

9-الغدير،علامه امينى،ج 10،ص 161.

10-همان،ج 1،ص 198،موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 271.

11-حياة الامام الحسين بن على،ج 2،ص 234.

12-همان،ص 237،الفتوح،ابن اعثم كوفى،ج 4،ص 332.

13-مع الحسين فى نهضته،ص 76 به نقل از مقتل خوارزمى.

14-بحار الانوار،ج 45،ص 133.

15-همان،ص 136.

/ 157