هفتاد و دو تن
معروف است كه تعداد ياران و همراهان سيد الشهدا«ع »كه روز عاشورا در ركاب آن حضرتشهيد شدند،هفتاد و دو تن بود.اما در منابع مختلف،آمار كشته شدگان و سرهاى شهدا كه
بين قبايل مختلف تقسيم و به كوفه حمل شد،بيش از آن را نشان مى دهد،حتى تانود نفر هم
ياد شده است.در اسامى آنان نيز اختلافهايى ديده مى شود.اما در هر صورت،هفتاد و دو،رمز
آن فدائيان راه خدا در ركاب حسين «ع »است و در زبان عارفانه شاعران،كربلا مناى عشق
محسوب مى شود
كه امام،هفتاد و دو قربانى به پيشگاه خدا هديه نمود وخود،قربانى عظيم
آن قربانگاه بلا و ابتلا بود.در تاريخ انقلاب اسلامى نيز،تعداد شهداى دفتر حزب جمهورى
اسلامى كه در هفتم تير سال 1360 ش.در كربلاى «سرچشمه »باانفجار بمب توسط منافقين به
شهادت رسيدند،هفتاد و دو تن بود و سيد الشهداى آن گروه،شهيد مظلوم آية الله بهشتى بود.
هفهاف بن مهند راسبى
از شهداى كربلاست.مردى دلير و تكسوار از شيعيان بصره و از ياران على «ع »درجنگهاىسه گانه جمل،صفين و نهروان بود و در جنگ صفين،حضرت او را امير طايفه ازد قرار داد.پس
از شهادت امير المؤمنين،از ياران امام مجتبى «ع »بود،سپس به حسين «ع » پيوست.وقتى خبر حركت امام را به سوى كوفه شنيد،از بصره به سوى كربلا حركت كرد. وقتى رسيد كه حادثه پايان يافته بود و با تيغ بر افراد سپاه عمر سعد حمله كرد.عده اى را
كشت و خود به شهادت رسيد. (9)
هل من ناصر
آيا يارى كننده اى هست؟فرياد استغاثه و ياريخواهى امام حسين «ع »در روز عاشوراپس ازشهادت همه ياران،فرزندان و خويشاوندان است.چون دشمن قصد حمله به خيمه هاى اهل
بيت را داشت و صداى آنان به گريه و فغان بلند بود،امام حسين «ع »اينگونه استغاثه كرد،شايد
غيرت شنوندگان را برانگيزد تا مانع هجوم لشكريان به حريم حرم شوند.نداى «هل من ناصر»حسين «ع »هنوز و هميشه در گوش تاريخ طنين انداز است ووجدانهاى
بيدار و همه آزادگان را به مقاومت در برابر ستم فرا مى خواند و به نصرت دين خدا و يارى ولى
خدا مى طلبد.كسى كه نداى نصرت خواهى و«استنصار»حجت خدا رابشنود ولى پاسخ ندهد،
اهل دوزخ است.امام حسين «ع »در مسير كوفه به دو نفر برخوردو پس از گفتگو وقتى از آنان
دعوت به يارى كرد،آنان كهنسالى و قرضهاى خود را بهانه آوردند تا همراه امام نشوند.حضرت
فرمود:پس از منطقه دور شويد تا مرا نبينيد و صداى مرا نشنويد كه به عذاب الهى گرفتار
مى شويد:«فانطلقا فلا تسمعالى واعية و لا تريالى سوادافانه من سمع واعيتنا او راى سوادنا فلم
يجبنا و لم يغثنا كان حقا على الله عز و جل ان يكبه على منخريه فى النار». (10) «ز عاشوراى آن
سال به خون آغشته تا اكنون هماره،همچنان فرياد«هل من ناصر»ش در سينه تاريخ،پا
برجاست از آن فرياد دعوتگر كه در«متن زمان »جارى است و پيغامش،شعار شور و بيدارى است،
ميان حق و باطل،«داد»با«بيداد»،نبردى جاودان برپاست.در اين ميدان و اين پيكارنداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از«ما»ست. اين جمله كه بصورت «هل من ناصر (11)
ينصرنى »شهرت يافته است،در منابع تاريخى دقيقا به همين صورت نيست و با اندك تفاوتى يا
با عبارتهاى ديگرى نقل شده است،ازقبيل:«هل من ذاب عن حرم رسول الله؟هل من موحد
يخاف الله فينا؟هل من مغيث يرجو الله فى اغاثتنا،اما من طالب حق ينصرنا...»، (12) «هل من
ذاب يذب عن حرم رسول الله؟»، (13) «اما من مغيث يغيثنا لوجه الله؟»، (14) «هل من ناصر ينصر
ذريته الاطهار؟» (15) وعبارتهاى ديگر.
9-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 303،عنصر شجاعت،ج 3،ص 175.10-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 369 به نقل از ثواب الاعمال
11-قبله اين قبيله،جواد محدثى،ص 74.12-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 274.13-بحار الانوار،ج 45،ص 46،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 32.14-قمقام زخار،ص 404
15-ذريعة النجاة،ص 129.