زنجير زنى - فرهنگ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ عاشورا - نسخه متنی

سید محمد حسینی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زنجير زنى

از سنتهاى عزادارى در ايران است،در پاكستان و هندوستان نيز اين شيوه از ديربازرواج
داشته است.مجموعه اى از حلقه هاى ريز متصل به هم كه به دسته اى چوبى يا فلزى وصل
مى شود«زنجير»نام دارد و آن را در ايام عاشورا،بصورت دسته جمعى و درهياتهاى عزادارى،
همراه با نوحه خوانى،بر پشت مى زنند و گاهى جاى آن كبود يامجروح مى شود.غالبا اين
مراسم با سنج همراه است.

اين شيوه عزادارى كه اغلب همراه با خون آمدن از پشت زنجير زنان است،بويژه دربرخى
مناطق و ملتها كه تيغهايى هم به زنجيرها مى بستند،در گذشته چون در ديد برخى غير
مسلمانان تاثير سوء داشت،برخى علما به حرمت زنجير زدن و قمه زدن و خون ازسر و
شت خويش جارى كردن فتوا دادند.در مقابل آنان نيز علماى ديگرى در پاسخ به استفتاهاى
مردم،حكم به جواز دادند
.اين مساله،بارها در گذشته منشا كشمكشهاى مذهبى گشته است.از
جمله آية الله سيد ابو الحسن اصفهانى فتوا به حرمت داد و سيدمحسن امين از او انتقاد كرد و
اين مساله به مطبوعات و مجلات آن روزگار كشيده شد (10) واز آن پس بازار استفتاء و افتاء داغ
شد و مجموعه هايى نيز كه حاوى اين نظرات فقهى بود،منتشر گرديد.نظير آن نسبت به قمه
زنى هم در تاريخ معاصر وجود دارد.

زندگى

مفهوم زندگى در فرهنگ عاشورا،بالاتر و والاتر از بودن و نفس كشيدن است.امام عاشورا،
زندگى را تنها در صورت «حيات طيبه »بودن قبول دارد،آن هم وقتى است كه همراه با شرافت
و آزادگى باشد.در غير اين صورت بى ارزش است.مرگ با عزت در اين فرهنگ،«زندگى »است و
زندگى ذليلانه،«مرگ »است.اين ديدگاه،ميراث على «ع »بود كه مى فرمود:«الموت فى حياتكم
مقهورين و الحياة فى موتكم قاهرين ». (11) سيد الشهدا«ع »نيزدر دوران سلطه ستم،مرگ
شرافتمندانه را سعادت مى ديد
و زندگى زير دست ستمگران رامايه خوارى و ننگ:«لا ارى
الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما». (12) در سخنى ديگر،آن حضرت مرگ را پلى
براى عبور از تنگناى دنيا به وسعت و نعمت آخرت مى شمرد(فما الموت الا قنطرة...).و آن
هنگام كه تصميم حركت از مكه به سوى عراق گرفت،افراد زيادى او را از عواقب اين كار و
بيوفايى كوفيان بر حذر داشتند.حضرت اين اشعار را مى خواند:




  • سامضى فما بالموت عار على الفتى
    و واسى الرجال الصالحين بنفسه
    و فارق مثبورا و خالف محرما (13)



  • اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
    و فارق مثبورا و خالف محرما (13)
    و فارق مثبورا و خالف محرما (13)



كه نشان مى داد آن حضرت،مرگ در راه حق و جهاد و جانبازى در راه صالحان ودورى از حرام
را ننگ نمى شمارد و از چنين مرگى-كه عين حيات است-استقبال مى كند. تربيت يافتگان اين فرهنگ،زندگى را در مرگ و بقا را در فنا مى دانستند.چه قاسم «ع »كه مرگ
را شيرين تر از عسل مى دانست،چه على اكبر«ع »كه چون كلمه استرجاع را از زبان پدر شنيد و
پرسيد مگر ما بر حق نيستيم؟پدر فرمود:چرا.گفت:پس چه باك از مرگ؟
«فاذا لا نبالى بالموت ».شب عاشورا نيز كه حضرت فرمود:برويد،بيعت از شما برداشتم،سخن
همه اين بود كه برويم تا پس از تو زنده بمانيم؟خدا چنان روز را نياورد.فرزندان مسلم بن
عقيل مى گفتند:در ركابت مى جنگيم تا به شهادت برسيم،زشت باد زندگى پس از تو. (14) زهر
بن قين،روز عاشورا در ميدان با«شمر»،حرفهاى تندى رد و بدل مى كند،آنگاه خطاب به شمر
مى گويد:«ا فبالموت تخوفنى؟و الله للموت معه(الحسين)احب الى من الخلد معكم ». (15) آيا مرا
از مرگ مى ترسانى؟
به خدا قسم مرگ با حسين «ع »برايم محبوبتر اززندگى هميشگى با
شماست.و اگر زندگى جز اين باشد،بظاهر زندگى است و گرنه واقعيت آن مرگ است.زندگى
آن است كه از ويژگيهاى حيات برخوردار باشد و تلاش انسان در مسير يك فكر و ايمان پيش
رود.به قول معروف:




  • قف دون رايك فى الحياة مجاهدا
    ان الحياة عقيدة و جهاد



  • ان الحياة عقيدة و جهاد
    ان الحياة عقيدة و جهاد



«زندگى پيكار باشد در ره انديشه ها».شهيدان نيز چنين حياتى دارند و به تعبير قرآن «احياء
عند ربهم »اند،اگر چه تن مادى شان زير خاك مى رود ولى نام و مرام و مكتب وهدفشان باقى
است و اين همان «زندگى »است.




  • دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت
    نه بقا كرد ستمگر،نه به جا ماند ستم
    زنده را زنده نخوانند كه مرگ از پى اوست
    تو در اول،سر و جان باختى اندر ره عشق
    تا بدانند خلايق كه فنا شرط بقاست (16)



  • آرى آن جلوه كه فانى نشود نور خداست
    ظالم از دست شد و پايه مظلوم بجاست
    بلكه زنده است شهيدى كه حياتش ز قفاست
    تا بدانند خلايق كه فنا شرط بقاست (16)
    تا بدانند خلايق كه فنا شرط بقاست (16)



زهير بن بشر خثعمى

از شهداى حمله نخست در روز عاشورا بود. (17) نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است.

زهير بن سائب

از شهداى كربلاست.نامش در زيارت رجبيه هم آمده است.به نام زهير بن سيار هم نقل شده
است. (18)

10-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 378(پاورقى).

11-نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 51.

12-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.

13-مقتل الحسين،مقرم،ص 199.

14-الكامل،ابن اثير،ج 2،ص 559.

15-همان،ص 563.

16-فؤاد كرمانى(حسين پيشواى انسانها،ص 258).

17-اعيان الشيعه،ج 7،ص 70.

18-انصار الحسين،ص 100.

/ 157