سنگباران
از شيوه هاى سپاه كوفه در مقابله با حماسه آفرينيهاى ياران شجاع امام،استفاده ازسنگبارانبود.وقتى در نبرد تن به تن،سپاه كوفه پياپى تلفات مى داد،چندين نوبت عمرسعد و
فرماندهان ديگر،سربازان خود را از رويارويى انفرادى منع كردند و دستور دادندكه سنگباران
كنند و اين را تنها راه مقابله با دلاوران عاشورايى مى دانستند:«و الله لو لم ترموهم الا
بالحجارة لقتلتموهم...» (12) گاهى هم از حمله دسته جمعى به يك نفر استفاده مى كردند،نسبت
به عابس بن ابى شبيب هم عمر سعد دستور داد سنگباران كنند.
سوار بن منعم بن حابس همدانى
از شهداى حادثه كربلاست.وى پس از رسيدن امام حسين «ع »به كربلا،از كوفه آمد وبه آنحضرت پيوست.برخى او را از شهيدان حمله اول مى دانند و بعضى ديگر وى را ازمجروحانى
مى دانند كه اسير شد و نزد عمر سعد بردند،سپس در اثر جراحات،پس ازشش ماه به شهادت
رسيد.نام او در زيارت رجبيه بصورت «سوار بن ابى عمير نهمى »آمده است. (13)
سوره فجر
اين سوره،در روايت امام صادق «ع »به سوره امام حسين «ع »مشهور است و توصيه شده كه درنمازهاى واجب و مستحب،خوانده شود:«اقرؤا سورة الفجر فى فرائضكم ونوافلكم،فانها سورة
الحسين «ع »و ارغبوا فيها». (14) و اين نامگذارى،جالب است،«چرا كه قيام كربلاى حسين «ع »،
خود انفجار فجرى ازايمان و جهاد بود،در ظلمت شب جور و شرك بنى اميه،و همچنان كه با
فجر و آغاز روز،حركت و حيات مردم شروع مى شود،با خون حسين «ع »و يارانش در عاشورا،
اسلام جانى تازه گرفت و حياتى مجدد يافت.» (15) در ذيل روايتى از امام صادق «ع »،
علت نامگذارى اين سوره به سوره فجر،اين بيان شده كه سيد الشهدا نفس مطمئنه و راضيه
ومرضيه است و يارانش نيز اينگونه اند:«فهو ذو النفس المطمئنة الراضية المرضية و
اصحابه من آل محمد هم الراضون عن الله يوم القيامة و هو راض عنهم ». (16)
«و الفجر»كه سوگند خداى ازلى است
روشنگر حقى است كه با آل على است
روشنگر حقى است كه با آل على است
روشنگر حقى است كه با آل على است
مشهور به سوره «حسين بن على »است (17)
سويد بن عمرو خثعمى
آخرين كشته ميدان كربلاست.وى پس از شهادت امام حسين «ع »شهيد شد.يكى ازدو مردىبود كه همراه حسين «ع »بودند.او مجروحى افتاده در ميدان،ميان زخميان بود ورمقى در بدن
داشت و در آن حال،چون شنيد كه كوفيان شادى كنان مى گويند«حسين كشته شد»،به هوش
آمد و با چاقو و شمشيرى كه داشت،با همان حالت به جنگ پرداخت و شهيد شد. (18) به «سويد
بن مطاع »هم معروف است.
سهل بن سعد
يكى از شيعيان اهل بيت كه در شام،بيرون دروازه دمشق،با كاروان اسراى كربلابرخورد كرد واز جشن و پايكوبى مردم به شگفت آمد.با سكينه دختر امام حسين «ع » سخن گفت و خود را معرفى كرد و درخواست نمود كه اگر كارى داشته باشند،انجام دهد.سكينه گفت:به نيزه دارى كه اين سر را مى برد،بگو تا جلوى ما برود و مردم مشغول تماشاى
سر شوند و به چهره حرم رسول الله ننگرند.سهل با پرداخت چهار صد دينار به نيزه دار از او
خواست كه پيشاپيش خاندان پيامبر راه برود. (19) سهل بن سعد ساعدى،ازاصحاب پيامبر و
ياران على بود.تا سال 88 هجرى زيست.هنگام مرگ،96 ساله يا صدساله بود. (20)
12-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 565.13-انصار الحسين،ص 76.14-سفينة البحار،ج 2،ص 346،عوالم(امام حسين)،ص 97.15-آشنايى با سوره ها،جواد محدثى،ص 92.در اين باره مقاله ادبى-تحليلى «سوره فجر،سوره
امام حسين »را در«روايت انقلاب »ص 138 بخوانيد.16-عوالم(امام حسين)،ص 98.17-از مؤلف.18-انصار الحسين،ص 77.19-بحار الانوار،ج 45،ص 127.وسيلة الدارين فى انصار الحسين،ص 382،عوالم(امام حسين)،
ص 428.20-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 76.