داشت.به عنوان نمونه:قاطعانه بيعت با يزيد را رد كرد و از مدينه خارج شد،درسخت ترين
شرايط محاصره و سختى و تشنگى در كربلا هم پيشنهاد تسليم شدن و بيعت را نپذيرفت،
عزتمندانه به استقبال شهادت رفت،جوانمردانه به حر و سپاه تشنه او درطول راه آب داد و
بالاخره توبه حر را روز عاشورا پذيرفت،بيعت خود را از ياران برداشت تا هر كه مى خواهد
برگردد،غلام و خادم خويش را هم آزاد گذاشت
و از اوخواست كه اگر مى خواهد برود،به
يتيمان مسلم بن عقيل پس از شهادت پدرشان مهربانى كرد،شب عاشورا را براى مناجات و
تلاوت قرآن و عبادت مهلت خواست،تا آخرين لحظات حتى در قتلگاه هم حالت تسليم و رضا
داشت،بر سختيها و شدايد كربلا وشهادت اصحاب صبورى كرد،روز عاشورا با آن همه داغ و
مصيبت و تشنگى و تنهايى چون شير جنگيد
و از انبوه دشمن نهراسيد،قيام خويش را با
انگيزه امر به معروف و نهى از منكر دانست،بارها در طول سفر كربلا بى اعتبارى دنيا را
گوشزد كرد و زهد خويش رانشان داد،هتاكيهاى دشمنان را روز عاشورا حليمانه تحمل كرد،
اثر انبانهايى كه به خانه محرومان برده بود،پس از شهادتش بر پشت و دوش آن حضرت ديده
شد.
سيف بن حارث بن سريع جابرى
از شهداى جوان كربلاست.نامش در زيارت ناحيه،بصورت «شبيب بن حارث »آمده است.وى وپسر عمويش مالك بن عبد الله از كوفه آمده،در كربلا به امام حسين «ع » پيوستند.روز عاشورا،
پس از شهادت حنظلة بن قيس،هنگامى كه دشمن به خيمه گاه امام حسين «ع »نزديك شده
بود،گريان خدمت امام آمدند و اذن ميدان طلبيدند.سپس هر دو باهم به ميدان رفته،
جنگيدند تا شهيد شدند.آن دو،هم برادر مادرى و هم پسر عمو بودند. (29) در كتب،نام سيف
بن حرث هم آمده است،شايد همان سيف بن حارث باشد.
سيف بن مالك عبدى
از شهداى كربلاست.از جوانان پرشورى بود كه در بصره،در خانه بانوى بزرگ،«مارية بنتمنقذ عبدى »جمع مى شدند،خانه او پايگاهى براى شيعه بود. (30) از بصره به كوفه آمد و از آنجا
به كاروان امام حسين «ع »پيوست،سپس همراه او به كربلا آمد.عصرعاشورا در نبرد تن به تن به
شهادت رسيد. (31)
سينه زنى
از مراسم سنتى عزادارى براى سيد الشهدا«ع »و ديگر ائمه مظلوم،كه همراه نوحه خوانى و باآهنگى خاص بر سر و سينه مى زنند،گاهى هم سينه خود را لخت كرده،بر آن مى زنند.اصل
اين سنت،بويژه در ميان عربها رواج داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب
نوحه هاى سنگين،حركات دست بر سينه مى خورد.به فردى هم كه بر سينه خود زده،عزادارى
مى كند،«سينه زن »مى گويند.
اينگونه نوحه گرى،ابتدا بصورت فردى بوده،اما با مرور زمان به شكل گروهى ودستجات
سوگوارى در آمده است.«دسته گردانى و سينه زنى و نوحه خوانى كه در زمان صفويه رايج شده
و توسعه پيدا كرده بود،در عصر قاجاريه با توسعه و تجمل بيشتر درپايتخت رواج داشت...
دسته گردانى در عصر قاجار،بويژه در زمان ناصر الدين شاه باآداب و تشريفات و تجمل بسيار
برگزار مى شد.دسته هاى روز با نقاره و موزيك جديد وعلم و بيرق و كتل،و دسته هاى شب با
طبقهاى چراغ زنبورى و حجله و مشعل به راه مى افتاد و در فواصل دسته سينه زنها با آهنگ
موزون سينه مى زدند.نوحه خوانى و سينه زنى حتى در اندرون شاهان قاجار،بين خانمهاى
اندرون نيز متداول بود...» (32)
29-انصار الحسين،ص 77،عنصر شجاعت،ج 2،ص 130.30-انصار الحسين،ص 78.31-عنصر شجاعت،ج 1،ص 79.32-موسيقى مذهبى ايران،ص 26.