محرم - فرهنگ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ عاشورا - نسخه متنی

سید محمد حسینی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محرم

نام نخستين ماه از ماههاى دوازده گانه قمرى.علت نامگذارى اين ماه به محرم،آن بوده كه در
ايام جاهليت،جنگ در اين ماه را حرام مى دانستند و روز اول محرم را اول سال قمرى قرار
مى دادند.اما بنى اميه با ريختن خون سيد الشهدا در اين ماه و پديد آوردن حادثه كربلا،احترام
ماه حرام را نگه نداشتند.امام رضا«ع »فرمود:در جاهليت،حرمت اين ماه نگاه داشته مى شد و
در آن نمى جنگيدند،ولى در اين ماه،خونهاى ما را ريختند و حرمت ما را شكستند و فرزندان و
زنان ما را اسير كردند و خيمه ها را آتش زدند و غارت كردند وحرمت پيامبر را درباره ذريه اش
رعايت نكردند. (34) به گفته سيد حميرى:





  • فى حرام من الشهور احلت
    حرمة الله و الحرام حرام (35)



  • حرمة الله و الحرام حرام (35)

    حرمة الله و الحرام حرام (35)



در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجرى،كاروان ابا عبد الله «ع »وارد كربلا شد و اردوزد.
بتدريج بر سپاه كوفيان كه آن حضرت را محاصره كرده بودند افزوده شد.روز نهم
ماه محرم «تاسوعا»نام دارد و روز دهم آن «عاشورا»،روز شهادت سيد الشهدا و ياران وفرزندانش
در كربلاست.

از آنجا كه ماه محرم،يادآور حادثه كربلا و عاشوراست،فرا رسيدن آن دلها را پر از غم مى سازد و
پيروان و شيفتگان امام حسين «ع »،از اول محرم،محافل و مجالسى را سياهپوش كرده،به ياد
آن امام شهيد به عزادارى مى پردازند.محرم همچون عاشورا،رمز احياى خاطره حماسه هاى
كربلاست و نقش اين ماه در حفظ دستاوردهاى نهضت حسينى مهم است
و در اين ماه،سراسر
كشورها و شهرهاى شيعه نشين،به ياد شهيدان كربلا اشك مى ريزند و از عاشوراييان درس
مى گيرند.امام خمينى «ره »فرموده است:«محرم،ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياء
خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت،تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى
ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن وفدايى شدن دانست.» (36)




  • خيز و جامه نيلى كن،روزگار ماتم شد

    ماه خون گواه آمد،جوش اشك و آه آمد
    پاى خون دل واكن،دست موج پيدا كن
    هر كه رو به دريا كرد،آبروى ساحل شد
    خنده را ز خاطر برد،گريه محرم شد (37)



  • دور عاشقان آمد،نوبت محرم شد

    رايت سياه آمد،كربلا مجسم شد
    رو به سوى دريا كن،ساحلى فراهم شد
    خنده را ز خاطر برد،گريه محرم شد (37)
    خنده را ز خاطر برد،گريه محرم شد (37)



محمد بن ابى سعيد بن عقيل

از شهداى بنى هاشم در روز عاشورا.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (38)

محمد بن اشعث

از هواداران ابن زياد.«طوعه »نيز كنيز او بود كه مسلم بن عقيل را در دوران تنهايى وغربت
كوفه در خانه خود پناه داد.پسر طوعه كه خبر شد،به اشعث خبر داد.او هم به ابن زياد گزارش
داد و خانه را براى دستگيرى مسلم،محاصره كردند. (39)

محمد بن عبد الله جعفر

پسر حضرت زينب و عبد الله بن جعفر،كه روز عاشورا در ركاب سيد الشهدا«ع »به شهادت
رسيد.او و برادرش عون،پس از خروج امام حسين «ع »از مكه،در ميان راه به اوپيوستند و در
كربلا در نبرد تن به تن با دشمن در محاصره قرار گرفتند و شهيد شدند. (40) رجز او در ميدان
مبارزه اينگونه بود:





  • نشكو الى الله من العدوان
    قد تركوا معالم القرآن
    و محكم التنزيل و التبيان (41)



  • قتال قوم فى الردى عميان

    و محكم التنزيل و التبيان (41)
    و محكم التنزيل و التبيان (41)



محمد(اصغر)بن على بن ابى طالب «ع »
از شهداى بنى هاشم در كربلا و فرزند امير المؤمنين «ع ».مادرش كنيز بود.برخى هم مادرش
را اسماء بنت عميس دانسته اند. (42)

محمد حنفيه

فرزند امير المؤمنين «ع »و برادر سيد الشهدا«ع ».مادرش خوله،دختر جعفر بن قيس ملقب به
حنفيه بود.وى از دلير مردان شيعه و در جنگ جمل علمدار سپاه على «ع »بود.درجنگ نهروان
هم حضور داشت. (43) در مدينه مى زيست.هنگامى كه سيد الشهدا«ع »پس ازامتناع از بيعت با
يزيد،قصد خروج از مدينه به سوى مكه را داشت،محمد حنفيه از كسانى بود كه اصرار داشت
ابا عبد الله «ع »نرود و پيشنهاد مى كرد دور از نيروهاى وابسته به حكومت باشد.امام نيز اصرار
خويش را بر رفتن به مكه به او گفت و در وصيتنامه اى خطاب به محمد حنفيه،آن سخنان
معروف خويش را(لم اخرج اشرا و لا بطرا...)
نوشت. (44) در حادثه كربلا،همكارى نداشت.

دهخدا مى نويسد:«بعد از شهادت امير المؤمنين «ع »مانند ساير بنى هاشم گوشه گير
ومنزوى بود.پس از يزيد،مختار بن ابى عبيده او را امام خواند و به نام او بر عراق
مستولى گرديد.در سال 66 هجرى عبد الله بن زبير كه خود مدعى خلافت بود،وى را به بيعت
ومتابعت خويش،اكراه مى كرد و او تن در نمى داد...فرقه كيسانيه او را امام خويش دانند
وگويند به جبل رضوى زنده باشد.» (45) وى در سال 81 در ايام عبد الملك در مدينه از دنيارفت
و در بقيع به خاك سپرده شد. (46)


34-بحار الانوار،ج 46،ص 283 و 285،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 86.

35-مناقب،ج 4،ص 86.

36-صحيفه نور،ج 2،ص 11.

37-گلواژه،ج 2،ص 130.

38-انصار الحسين،ص 116.

39-مروج الذهب،ج 3،ص 58.

40-انصار الحسين،ص 115.

41-عوالم(امام حسين)،ص 277.

42-همان،ص 112.

43-سفينة البحار،ج 1،ص 319.

44-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 262.

45-لغت نامه،دهخدا.(كلمه ابن حنفيه).

46-مروج الذهب،ج 3،ص 116.

/ 157