بى وفايى
از خصلتهاى مردم كوفه شمرده شده است كه هم با على بن ابى طالب «ع »بى وفايى نشاندادند،هم با امام مجتبى «ع »،هم با مسلم بن عقيل و هم با سيد الشهدا بيعت كردند وپيمان
شكستند.نامه دعوت نوشتند و تيغ كشيدند.اين خصلت كوفيانه در ذهن ديگران مانده بود.
هنگامى كه امام حسين «ع »تصميم گرفت به كوفه رود،افراد متعددى او را برحذر مى داشتند و
بى وفايى اهل كوفه را يادآور مى شدند.خود امام حسين «ع »نيزروز عاشورا به اين عهد شكنى و
بى وفايى آنان اشاره كرد و فرمود:«واى بر شما اى كوفيان!زشت باد كارتان!ما را به يارى فراخوانديد،چون نزد شما آمديم و ندايتان را پاسخ گفتيم،
همان شمشيرها را كه با ما هم قسم بود،به روى ما كشيديد...«يا اهل الكوفة!قبحا لكم وترحا،
بؤسا لكم و تعسا،استصرختمونا والهين...» (17) .«كوفى »در خاطره مردم همرديف با«بى وفا»بود.حضرت زينب نيز در خطبه اش در كوفه،به كوفيان چنين خطاب كرد:«يااهل الكوفة!يا اهل
الختل و الغدر»كه اشاره به همان ريا،تزوير،نفاق و بى وفايى آن مردم بود.اين ذهنيت،همچنان
باقى است.از شعارهاى مردم ايران پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در ايام جنگ تحميلى،در
حمايت از رهبرى اين بود كه «ما اهل كوفه نيستيم،امام تنها بماند»،«ما اهل كوفه نيستيم،على
تنها بماند.»
پامنبرى
از اصطلاحات مرثيه خوانى و عزادارى.دهخدا مى نويسد:شاگرد روضه خوان كه پيش از استاد،به پاى منبر ابياتى در مصائب اهل بيت خواند.روضه خوان كه پاى منبرايستد و اشعار
صيبت خواند.آنكه...در فاصله فرود آمدن آخوندى از منبر و بر شدن آخوند ديگر،پاى منبر
ايستاده يا نشسته نوحه و اشعار مرثيه به آواز خواند. (18)
به جوان يانوجوانى كه شبكلاهى بر
سر نهاده،در پاى منبر مى نشست و گاهگاهى صدا در صداى واعظ انداخته،يا سخنان او را
زمزمه مى كرد،«پامنبرى »گفته مى شد.اين افراد غالبا ازفرزندان يا خويشان واعظ بودند كه
جهت آمادگى فن سخنرانى به مجلس آورده مى شدند. (19)
پايين پاي حضرت
قسمتى از قبر يا حرم كه سمت پاى مدفون قرار دارد،مكانى در حرم سيد الشهدا«ع »ونيزقسمتى از ضريح مطهر كه پاى امام حسين «ع »رو به آن طرف است. (20) قبر على اكبرپايين
پاى امام حسين است و به همين جهت ضريح امام حسين «ع »شش گوشه دارد. پايين پا،زيارت مخصوصى دارد.هنگام زيارت،مستحب است پايين پا ايستادن و زيارت على بن
الحسين را خواندن.متن زيارت در كتب دعا موجود است. (21)
پرچم
علم و بيرقى كه به رنگهاى مختلف،بويژه رنگ سياه،نشان گروه و هيئت خاصى است.پرچم درگذشته اغلب در ميدانهاى جنگ و لشكرها و گروههاى نظامى كاربردداشته است،سپس هر
جمعيتى به عنوان نشان خاص خود،علمى مخصوص مى افراشتند.در عزادارى ابا عبد الله «ع »نقش پرچم سياه،مهم است.در ايام عزا و عاشورا،بر سر درخانه ها،
مغازه ها و در معابر مى زنند تا نشانه ايام سوگوارى باشد و تاثير عاطفى خاصى دارد.«...با نيم
متر چوب و نيم متر پارچه سياه،مى توان موجى از احساسات بى دريغ درباره بزرگسالار
شهيدان مشاهده كرد كه در هيچ جا نمونه اى از آن ديده نمى شود،درحالى كه براى تشكيل
اجتماع حتى كوچكى بايد متحمل زحمات زيادى گرديد». (22) شكلهاى خاص علمات و كتل در
دسته هاى عزادارى،تحول يافته همان پرچم است كه سنتهاى خاصى را همراه دارد.
پرده خوانى
نوحه خوانى بر اساس پرده اى كه به ديوار نصب مى كنند و روى آن تصاويرى ازچهره هاىخوب و بد در تاريخ اسلام،بويژه حوادث مربوط به عاشوراست و نوحه خوان،طبق صحنه هاى
تصوير،اشعار و مراثى را مى خواند و مردم كه اغلب پاى ديوارهادر كوچه ها و ميادين يا تكيه ها
پاى صحبت و نوحه اش مى نشينند
،دور او جمع مى شوند ومى گريند و به پرده خوان،طبق نذر
و نياز خويش،كمك مالى مى كنند.پرده خوانى،يكى ازهنرهاى نمايشى و شرح حال و سيره
اولياء دين است كه بر اساس تصاوير منقوش برپرده هاى بزرگ،اجرا مى گردد.پرده خوان
دهانى گرم و صوتى دلنشين دارد و همراه باخواندن،اشاره به تصاوير مى كند.شمايل نگارى و صورتگرى مذهبى،خود را در پرده ها نشان مى دهد.نوعى از نقاشى مذهبى در
اين پرده ها تجلى مى يابد.«بر مبناى حوادث تاريخ اسلام،بويژه وقايع كربلا،نقاشيهاى در هم و
برهمى روى پرده كشيده مى شود كه عنوان «پرده نگارى »دارد.نگارگران پرده هاى مذهبى،عموما با الهام از مقتلها،به تصوير صحنه ها مى پرداختند.نقالانى هم با نصب آنها بر روى ديوار و در حضور مردم،با دهانى گرم به تعزيه خوانى وپرده
خوانى بر اساس حوادث به تصوير كشيده شده مى پرداختند.محتواى اين پرده ها اعم از دنيا و
آخرت و بهشت و جهنم و صالحان و شروران و حسينيان و يزيديان بود.در اين پرده ها،شمايل
حضرت عباس با دستانى از بدن جدا،طفلان مسلم،خيمه هاى سوزان،قيام مختار،مجلس
جن و انس،معراج پيامبر به همراه براق،كوثر،ضامن آهو و...كشيده مى شد و نقالان پرده خوان
با نثر و شعر،حوادث مربوط به آنها را با صدا بازگو مى كردند واز حاضران اشك مى گرفتند.» (23)
17-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 467.18-لغت نامه،دهخدا.19-تاريخ تكايا و عزادارى قم،مهدى عباسى،ص 17.20-بحار الانوار،ج 45،ص 108.21-همان،ج 98،ص 185 و 201.22-اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،ج 2،ص 40.23-كيهان(روزنامه)7/4/73 ص 12 مقاله «پرده هاى مذهبى ».در زمينه پرده خوانى از جمله ر.ك:
«دايره المعارف تشيع »،ج 3،ص 613.