الگوهای رفتاری امام علی(ع) و مسایل سیاسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
زيرا پس از وفات رسول خدا صلّى الله عليه وآله يورش ها و تهاجمات فراوانى دامنگير اسلام شد كه ضرورت همكارى را به اثبات مى رساند، مانند:اول مسيلمه كذاب چهل هزار نيروى نظامى فراهم كرد، و ادعاى پيامبرى داشت، و عباراتى شبيه آيات قران درست كرد و مى خواست به مدينه حمله كند، كه اگر موفق مى شد، همه چيز را نابود مى كرد و اهل بيت عليهم السلام را به شهادت مى رساند، و قبر و روضه رسول خدا صلّى الله عليه وآله را ويران مى ساخت.دوم زنى از قبيله بنى تميم بنام «سجاح» كه ادعاى پيامبرى كرد، با اشعارها و عبارات زيبائى كه مى سرود، عده اى را دور خود جمع كرد و باعث شد كه عده زيادى مرتد شوند.سوم برخى از سران قبائل سر به مخالفت برداشته، تاجگذارى كردند، و خود را پادشاه آن منطقه ناميدند، مانند:نعمان بن منذر در بحرينو لقيط بن مالك در بحرين،كه او را ذوالتاج مى ناميدند.و خطر آنقدر جدى بود كه همه مخالفان ناچار شدند، متحد گردند كه خليفه سوم نيز خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و گفت:اى پسر عمو، وضع خطرناك را مى بينى، اگر همكارى نكنى، همه ما در خطريم.و تا امام على عليه السلام اعلام همكارى نكرده بود، و در نماز و اجتماعات آنها شركت نكرد، خليفه اول نيز احتياط مى كرد، و لشگريان را از مدينه خارج نمى ساخت، پس از اعلام همكارى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام، لشگر فراهم آورده و به خارج مدينه اعزام كرد.امام على عليه السلام خود نسبت به اينگونه از واقعيت ها توضيح مى فرمايد:فاءمسكتُ يدي حتَّى راءيتُ راجعة النَّاس قد رجعت عن الاْ سْلاَ م، يَدْعُونَ إ لَى محق دين مُحمَّدٍ صلَّى اللّهُعليه وآله وسلَّم فخشيتُ إ ن لم اءنصُر الاْ سْلاَ مَ وَاءَهْلَهُ اءَنْ اءَرَى فيه ثلما اءو هدما، تكُونُ المُص يبةُ به عليَّ اءعظم من فوت ولاَ يَتكُمُ.(118)(من دست كشيدم، تا آنجا كه ديدم گروهى از اسلام بازگشته، مى خواهند دين محمد صلّى الله عليه وآله را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را يارى نكنم، رخنه اى در آن بينم يا شاهد نابودى آن باشم، كه مصيبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست.)