2 حكومت طاغوتى (غير الهى) - الگوهای رفتاری امام علی(ع) و مسایل سیاسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهای رفتاری امام علی(ع) و مسایل سیاسی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 حكومت طاغوتى (غير الهى)

نظام هاى سياسى مبتنى بر اومانيسم، كه حاكميت را از انسان مى داند، در هر شكلى كه تجلى بايد طاغوتى است، چرا كه انحراف از قوانين الهى و دستورات دين، طغيان و ظلم محسوب ميشود.(43)

و در قرآن كريم و نهج البلاغه برخى از ويژگى هاى نظام طاغوتى ترسيم شده، كه خلاصه آن چنين است؛

الف ديكتاتورى، استبداد و خودكامگى:

در تاريخ، يكى از آفت هاى بزرگ حكومت ها و قدرت هاى سياسى، استبداد و خودكامگى حاكمان بوده است.

استبداد، يعنى پيروى از آراى آميخته با هوى و هوس شخصى كه نتيجه طبيعى آن عدم رعايت مصالح افراد جامعه است كه شخص مستبد به جاى مصالح جامعه به مصلحت خود مى انديشد.

انديشمندان سياسى سعى و تلاش كرده اند تا از تمايل يافتن حكومت به استبداد جلوگيرى كنند كه پيشگيرى از استبداد با دو راه امكان پذير است:

يكى حاكميت قانون و ديگرى نظارت عمومى مردم.

البته در تفكر دينى، علاوه بر اين دو راه «تقوا» نيز به عنوان عامل درونى كنترل كننده بشمار ميرود.

امروزه، در نظام بين الملل نوعى هرج و مرج حاكم است و قدرت هاى جهانى نوعى استبداد بين المللى را حكمفرما ساخته اند و كشورهاى بزرگ گرچه در ظاهر به آزادى مردمشان احترام ميگذارند.

اما در سطح جهانى به آراء مردم اعتنايى ندارند و تعريف حقوق بشر را منطبق بر آن نمى دانند.

امام على عليه السلام در رهنمودهاى خود جهت عبرت گرفتن امت از استبداد و خودكامگى حكومت هاى پيشين و ديكتاتورهاى ستمگر هشدارگونه فرمودند:

فاعتبرُوا بحال ولد إ سماعيل وبني إ سحاق وبني إ سرائيل عليهمُ السَّلاَ مُ.

فما اءشدَّ اعتدال الاْ حْوال، واءقْرب اشْتباه الاْ مْثال!

تاءمَّلُوا اءمرهُم في حال تشتُّتهم وتفرُّقهم، ليالي كانت الاْ كاسرةُ والْقياصرةُ اءرْبابا لهُم، يحتازُونهُم عن ريف الاَّْفاق، وبحْر الْعراق، وخُضْرة الدُّنْيا، إ لى منابت الشَّيح، ومهافي الرِّيح، ونكد المعاش، فتركُوهُم عالةً مساكين إ خوان دبرٍ ووبرٍ، اءذلَّ الاُْمم دارا، واءجْدبهُمْ قرارا، لاَ يَاءْوُونَ إ لَى جَنَاح دَعْوَةٍ يَعْتَصمُونَ بهَا، وَلاَ إ لى ظلِّ اءُلفةٍ يعتمدُون على عزِّها.

فالاْ حْوالُ مُضْطربةٌ، والاْ يْدي مُخْتلفةٌ، والْكثْرةُ مُتفرِّقةٌ؛ في بلاَ ء اءَزْلٍ، وَاءَطْبَاق جهلٍ! من بنات موؤُودةٍ، واءصنامٍ معبُودةٍ، واءرحامٍ مقطُوعةٍ، وغاراتٍ مشنُونةٍ.

(از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد، راستى چقدر حالات ملتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است.

در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد، زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر بر آنان حكومت مى كردند، و آنها را از سرزمينهاى آباد، از كناره هاى دجله و فرات، و از محيطهاى سرسبز و خرم دور كردند، و به صحراهاى كم گياه، و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند، آنان را در مكان هاى نامناسب، مسكين و فقير، هم نشين شتران ساختند، خانه هاشان پست ترين خانه ملت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابانها بود، نه دعوت حقى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند، و نه سايه اءلفتى وجود داشت كه در عزت آن زندگى كنند، حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراكنده، و جمعيت انبوهشان متفرق بود، در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مى كردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرى هاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود.)(44)

/ 196