امام على عليه السلام نسبت به معاويه طى نامه اى افشاگرانه نوشت:واءمَّا قو لُك: إ نَّا بنُو عبد منافٍ، فكذلك نحنُ، ولكن ليس اءُميَّةُ كهاشم، ولاَ حَربٌ كعبد المُطَّلب، ولاَ اءَبُو سُفيَانَ كَاءَبي طَالبٍ، وَلاَ المُهَاجرُ كَالطَّليق، وَلاَ الصَّريحُ كاللَّصيق، ولاَ الُْمحقُّ كَالْمُبْطل، وَلاَ الْمُؤْمنُ كَالْمُدْغل. إ مَّا رَغْبَةً وَإ مَّا رَهْبَةً، عَلَى حينَ فاز اءهلُ السَّبق بسبقهم، وذهب المُهاجرُون الاْ وَّلُون بفضْلهمْ، فلاَ تَجْعَلَنَّ للشَّيطان فيك نصيبا، ولاَ عَلَى نَفسكَ سَبيلا، وَالسَّلاَ مُ.(147)(و اينكه ادعا كردى ما همه فرزندان «عبدمناف» هستيم، آرى چنين است، اما جدشما «امى ه» چونان جد ما «هاشم» و «حرب» همانند «عبدالمطلب» و «ابوسفيان» مانند «ابوطالب» نخواهند بود، هرگز ارزش مهاجران چون اسيران آزاد شده نيست، و حلال زاده همانند حرام زاده نمى باشد، و آن كه بر حق است را با آن كه بر باطل است نمى توان مقايسه كرد، و مؤمن چون مفسد نخواهد بود، و چه زشتند آنان كه پدران گذشته خود را در ورود به آتش پيروى كنند.از همه كه بگذريم، فضيلت نبوت در اختيار ماست كه با آن عزيزان را ذليل، و خوار شده گان را بزرگ كرديم، و آنگاه كه خداوند امت عرب را فوج فوج به دين اسلام در آورد، و اين امت در برابر دين يا از روى اختيار يا اجبار تسليم شد، شما خاندان ابوسفيان، يا براى دنيا و يا از روى ترس در دين اسلام وارد شديد، و اين هنگامى بود كه نخستين اسلام آورندگان بر همه پيشى گرفتند، و مهاجران نخستين ارزش خود را باز يافتند، پس اى معاويه شيطان را از خويش بهرمند، و او را بر جان خويش راه مده. با درود.)