پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله به عنوان اسوه و الگو، در دوران حيات خود، همزمان با فراهم شدن امكانات تشكيل حكومت اقدام به تشكيل آن كرد،با توجه و دقت در قرآن و در رهنمودهاى پيامبر صلّى الله عليه وآله درمى يابيم كه در زمان حيات پيامبر صلّى الله عليه وآله دو نوع سلطه يكى دينى و ديگرى دنيوى نبوده است، بلكه يك سلطه و اقتدار دينى و دنيوى بوده كه در اختيار شخص پيامبر صلّى الله عليه وآله قرار داشته، و او مرجع امور مادى و معنوى مسلمانان بوده است.پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله بلافاصله پس از هجرت، حكومت تشكيل دادند و در حالى كه ياران و پيروان آن حضرت نسبت به بسيارى از مسائل و مشكلات فردى و اجتماعى از آن حضرت سؤال مى كردند، هيچگاه اصل لزوم حكومت را زير سئوال نبُرد.پس از رحلت پيامبر صلّى الله عليه وآله نيز هيچكس در ضرورى بودن حكومت شك نداشت.آنچه كه مورد اختلاف بود، مى گفتند كه:چه كسى حاكم باشد.در جريان سقيفه و تعيين جانشين براى پيامبر صلّى الله عليه وآله كسى به اين نكته اشاره نكرد كه وجود خليفه لزومى ندارد و يا دليلى بر لزوم آن نيست، بلكه اختلاف بر سر اين بود كه چه كسى صلاحيت جانشينى پيامبر را دارد.امام على عليه السلام در نقد و بررسى حكومت 3 نفر از خلفاى پيشين كه بر اساس سنت پيامبر صلّى الله عليه وآله و سيره گفتارى و عملى آن بزرگ پيامبر ثابت قدم نماندند، و به انواع جعل و تحريف و رواج نابرابرى ها دامن زدند، دردآلود چنين فرمود:اءما و اللّه لقد تقمَّصها فُلانٌ وإ نَّهُ ليعلمُ اءنَّ محلِّي منها محلُّ القُطب من الرَّحا. ينحدرُ عنِّي السَّيلُ، ولا يرقى إ ليَّ الطَّيرُ؛ فسدلتُ دُونها ثوبا، وطويتُ عنها كشحا، وطفقتُ اءرتئي بين اءن اءصُول بيدٍ جذَّاء، اءو اءصبر على طخيةٍ عمياء، يهرمُ فيها الكبيرُ، ويشيبُ فيها الصَّغيرُ، ويكدحُ فيها مُؤمنٌ حتَّى يلقى ربَّهُ!فراءيتُ اءنَّ الصَّبر على هاتا اءحجى، فصبرتُ وفي العين قذًى، وفي الحلق شجا، اءرى تُراثي نهبا، حتَّى مضى الاْ وَّلُ لسبيله، فاءدْلى بها إ لى فُلانٍ بعْدهُ.