7 المسؤوليات الاجتماعيةاءما والَّذي فلق الحبَّة، وبراء النَّسمة، لولاَ حُضُورُ الحَاضر، وَقيَامُ الحُجَّة بوُجُودالنَّاصر، وما اءخذ اللّهُ على العُلماء اءلا يُقارُّوا على كظَّة ظالمٍ، ولاَ سَغَب مَظلُومٍ، لاََلقَيتُ حَبلَهَا عَلَى غَار بهَا، وَلَسَقَيتُ آخرَهَا بكَاءس اءَوَّلهَا، وَلاََلفَيتُم دُنيَاكُم هذه اءزهد عندي من عفطة عنزٍ!قالوا: وقام إ ليه رجل من اءهل السواد عند بلوغه إ لى هذا الموضع من خطبته، فناوله كتابا [قيل: إ ن فيه مسائل كان يريد الا جابة عنها]، قاءقبل ينظر فيه [فلما فرغ من قراءته ]. قال له ابن عباس: يا اءميرالمؤمنين، لو اطَّردت خُط بتُك من حيثُ اءفضيت!فقال: هيهات يابن عبَّاسٍ! تلك شقشقةٌ هدرت ثُمَّ قرَّت!7 مسؤوليت هاى اجتماعىسوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران، حجت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رها مى نمودم، و آخر خلافت را به كاسه اول آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى گوسفندى بى ارزش تراست.(گفتند: در اينجا مردى از اءهالى عراق بلند شد و نامه اى به دست امام عليه السلام داد و امام عليه السلام آن را مطالعه مى فرمود، گفته شد مسائلى در آن بود كه مى بايست جواب مى داد. وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا اميرالمؤمنين! چه خوب بود سخن را از همانجا كه قطع شد آغاز مى كرديد؟ امام عليه السلام فرمود:)هرگز! اى پسر عباس، شعله اى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست،(175)قال ابن عباس: فو اللّه ما اءسفت على كلام قط كاءسفى على هذا الكلام اءلا يكون اءميرالمؤمنين عليه السلام بلغ منه حيث اءراد.