مردى از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام در جريان جنگ جمل سخت در ترديد قرار گرفته بود.او دو طرف را مى نگريست، از يك طرف حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را مى ديد و شخصيت هاى بزرگ اسلامى را كه در ركاب امام على عليه السلام شمشير مى زدند.و از طرفى همسر نبى اكرم صلّى الله عليه وآله، عايشه را مى ديد كه قرآن درباره زوجات آن حضرت مى فرمايد:و ازواجُهُ اُمُّهاتهُم (169)(همسران او مادران امتند.)و در ركاب عايشه، طلحه را مى ديد از پيشتازان در اسلام، مرد خوش سابقه و تيرانداز ماهر ميدان جنگهاى اسلامى و مردى كه به اسلام خدمتهاى ارزنده اى كرده است.و باز زبير را مى ديد، خوش سابقه تر از طلحه، آنكه حتى در روز سقيفه از جمله متحصنين در خانه على عليه السلام بود.اين مرد در حيرتى عجيب افتاده بود كه يعنى چه!؟آخر على عليه السلام و طلحه و زبير از پيشتازان اسلام و فداكاران سخت ترين دژهاى اسلامند، اكنون رو در رو قرار گرفته اند؟ كداميك به حق نزديكترند؟ در اين گيرو دار چه بايد كرد؟! سرانجام محضر اميرالمؤمنين عليه السلام شرفياب شد و گفت:ايُمكنُ ان يجتمع زُبيرٌ و طلحةٌ و عائشةٌ على باطلٍ؟