8 التعرفة بالطبقات الاجتماعيةواعلم اءنَّ الرَّعيَّة طبقاتٌ لاَ يَصلُحُ بَعضُهَا إ لا ببَعضٍ، وَلاَ غنَى ببَعضهَا عَن بَعضٍ:فمنها جُنُودُ اللّه، ومنها كُتَّابُ العامَّة والخاصَّة، ومنها قُضاةُ العدل، ومنها عُمَّالُ الاْ نْصاف والرِّفْق، ومنْها اءهْلُ الْجزْية والْخراج منْ اءهْل الذِّمَّة ومُسْلمة النَّاس، ومنها التُّجَّارُ واءهلُ الصِّناعات ومنها الطَّبقةُ السُّفلى من ذوي الحاجة والمسكنة، وكُلُّ قد سمَّى اللّهُ لهُ سهمهُ، ووضع على حدِّه فريضةً في كتابه اءو سُنَّة نبيِّه صلّى الله عليه وآله عهدا منهُ عندنا محفُوظا.فالجُنُودُ، بإ ذن اللّه، حُصُونُ الرَّعيَّة، وزينُ الوُلاَ ة، وَعزُّ الدِّين، وَسُبُلُ الاَْمْن، وليس تقُومُ الرَّعيَّةُ إ لا بهم. ثُمَّ لاَ قوَامَ للجُنُود إ لا بمَا يُخرجُ اللّهُ لَهُم منَ الخَرَاج الَّذ ي يقوون به على جهاد عدُوِّهم، ويعتمدُون عليه فيما يُصلحُهُم، ويكُونُ من وراء حاجتهم.ثُمَّ لاَ قوَامَ لهذَين الصِّنفَين إ لا بالصِّنف الثَّالث منَ القُضَاة وَالعُمَّال وَالكُتّاب، لمَا يُحكمُون من المعاقد، ويجمعُون من المعاقد، ويجمعُون من المنافع، ويُؤتمنُون عليه م ن خواصِّ الاُْمُور وعوامِّها. ولاَ قوَامَ لَهُمْ جَميعا إ لا بالتُّجَّار وَذَوي الصِّنَاعَات، فيما يجتمعُون عليه من مرافقهم، ويُقيمُونهُ من اءسواقهم، ويكفُونهُم من التَّرفُّق باءيديهم ما لاَ يَبلُغُهُ رفقُ غَيرهم.ثُمَّ الطَّبقةُ السُّفلى من اءهل الحاجة والمسكنة الَّذين يحقُّ رفدُهُم ومعُونتُهُم. وفي اللّه لكُلٍّ سعةٌ، ولكُلٍّ على الوالي حقُّ بقدر ما يُصلحُهُ، وليس يخرُجُ الوالي من حقيقة ما اءل زمهُ اللّهُ من ذلك إ لا بالاْ هْتمام والاْ سْتعانة باللّه، وتوْطين نفْسه على لُزُوم الحقِّ، والصَّبر عليه فيما خفَّ عليه اءو ثقُل.8 شناخت اقشار گوناگون اجتماعىاى مالك بدان! مردم از گروههاى گوناگونى مى باشند كه اصلاح هر يك جز با ديگرى امكان ندارد، و هيچ يك از گروه ها از گروه ديگر بى نياز نيست؛از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومى و خصوصى، قضات دادگستر، كارگزاران عدل و نظم اجتماعى، جزيه دهندگان، پرداخت كنندگان ماليات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پيشه وران، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان مى باشند، كه براى هريك خداوند سهمى مقرر داشته، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنت پيامبر صلّى الله عليه وآله تعيين كرده كه پيمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم است. پس سپاهيان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعيت، و زينت و وقار زمامداران، شكوه دين، و راههاى تحقق امنيت كشورند، امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد، و پايدارى سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نمى شود كه با آن براى جهاد با دشمن تقويت گردند، و براى اصلاح امور خويش به آن تكيه كنند، و نيازمندى هاى خود را برطرف سازند. سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نمى توانند پايدار باشند، و آن قضات، و كارگزاران دولت، و نويسندگان حكومتند، كه قراردادها و معاملات را استوار مى كنند، و آن چه به سود مسلمانان است فراهم مى آورند،ودركارهاى عمومى وخصوصى مورد اعتمادند.و گروه هاى ياد شده بدون بازرگانان، و صاحبان صنايع نمى توانند دوام بياورند، زيرا آنان وسائل زندگى را فراهم مى آورند، و در بازارها عرضه مى كنند، و بسيارى از وسايل زندگى را با دست مى سازند كه از توان ديگران خارج است.قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند كه بايد به آنها بخشش و يارى كرد. براى تمام اقشار گوناگون ياد شده، در پيشگاه خدا گشايشى است، و همه آنان به مقدارى كه امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقى مشخص دارند، و زمامدار از انجام آن چه خدا بر او واجب كرده است نمى تواند موفق باشد جز آن كه تلاش فراوان نمايد، و از خدا يارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه كارها، آسان باشد يا دشوار، شكيبايى ورزد.