يكى از مسائل اساسى در اداره مملكت، مساءله ضرورت حكومت است و از ديرباز تا كنون وجود حكومت امرى ضرورى به حساب مى آيد،گرچه افرادى در گذشته و قرن هيجدهم و نوزدهم نظير سن سيمون، و پرودن از سوسياليست هاى خيال پرداز و فيزيوكرات ها، قائل به محو حكومت در جامعه بودند،به اعتقاد سن سيمون «خود انسانى» جامعه را از مهلكه ميرهاندو ماركسيت ها نيز، در ترسيم جامعه آرمانى خود، محو حكومت را وعده مى دادندامروزه به مخالفين حكومت، «آنارشيست» اطلاق مى شود.كه گاهى به معناى هرج و مرج طلب هم به كار ميرود.آنارشيست ها معتقدند كه انسان ذاتا طبيعتى پاك دارد كه او را وادار مى كند تا تقاضاى خوب را بپذيرد و آنگاه نتيجه مى گرفتند كه پس حكومت ضرورتى ندارد.همچنين معتقدند:حكومت با حريت و آزادى انسان تناقض دارد و حفظ كرامت و آزادى انسانى اقتضاء مى كند كه حكومت از قاموس زندگى انسانى رخت بربندد.(18)در جهان اسلام، گروهى از خوارج و ابى بكر اصم، از علماى اهل سنت، قائل به عدم ضرورت حكومت شدند. از ديدگاه شيعه، حكومت امرى ضرورى است و در صورت انحراف آن نبايد منكر اصل ضرورتش شد.(19)وقتى خوارج شعار مى دادند كه:لا حُكم الاّ للّه(حكومتى جز حكومت خدا نبايد وجود داشته باشد.)و با اين شعار حكومت عدل امام على عليه السلام را نفى مى كردند،امام عليه السلام در پاسخ آنان چنين فرمود:قال عليه السلام: كلمةُ حقٍّ يُرادُ بها باطلٌ!نعم إ نَّهُ لاَ حُكمَ إ لا للّه. وَلكنَّ هؤُلاَ ء يَقُولُونَ: لاَ إ مرَةَ إ لا للّه.وإ نَّهُ لاَ بُدَّ للنَّاس من اءَميرٍ بَرٍّ اءَو فَاجرٍ يَعمَلُ في إ مرَته المُؤمنُ، وَيَستَمتعُ فيهَا الكافرُ، ويُبلِّغُ اللّهُ فيها الاْ جل، ويُجْمعُ به الْفيْءُ، ويُقاتلُ به الْعدُوُّ، وتاءْمنُ به السُّبُلُ، ويُؤخذُ ب ه للضَّعيف من القويِّ؛ حتَّى يستريح برُّ، ويُستراح من فاجرٍ.و في رواية اءُخرى اءنه عليه السلام لما سمع تحكيمهم قال: حُكم اللّه اءنتظرُ فيكُم.وقال: اءمَّا الاْ مْرةُ الْبرَّةُ فيعْملُ فيها التَّقيُّ؛ واءمَّا الاْ مْرةُ الْفاجرةُ فيتمتَّعُ فيها الشَّقىُّ؛ إ لى اءن تنقطع مُدَّتُهُ، وتُدركهُ منيَّتُهُ.