الگوهای رفتاری امام علی(ع) و مسایل سیاسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:برخيز و با ما بيا تا به نزد زبير برويم.طلحه گفت: فرمانبردارم.با هم نزد زبير آمدند.اميرالمؤمنين عليه السلام همان كلمات كه با طلحه گفته بود با زبير گفت.زبير نيز جواب بر اين منوال داد كه طلحه داده بود و با اميرالمؤمنين عهد و پيمان بست كه هرگز برخلاف آن عمل نكند.آنگاه طلحه و زبير بر اين موضوع با اميرالمؤمنين عهد كردند و مهاجر و انصار و تمامى مردم مدينه در كار خلافت به اميرالمؤمنين على عليه السلام رضايت دادند.سپس به مسجد مدينه آمدند،پس جماعتى از مهاجر و انصار، مثل: ابوالهيثم بن التيهان، رفاعة بن رافع، مالك بن عجلان، اءبو اءيوب خالد بن زيد، خزيمة بن ثابت، و سايرين با اشتياق گفتند:اى مردمان، مى دانيد كه عثمان با شما چگونه زندگانى مى كرد و اكنون آن گذشت. فضيلت و كرامت و قربت و قرابت على بن ابيطالب عليه السلام از آفتاب ظاهرتر است و انواع علوم و محاسن اخلاق كه ذات شريف او حاوى آن است، از شرح و بيان مستغنى است و اگر به صلاح كار خلافت كسى را فاضل تر، و پرهيزگارتر و خداترس تر از على عليه السلام مى دانستيم، شما را به او راهنمائى مى كرديم و ليكن امروز در همه روى زمين اين خصال خير را هيچ كس جامع تر از او نمى بينم. حال چه مى گوئيد؟و چه مى انديشيد؟تمام مردم مدينه گفتند:ما به خلافت على عليه السلام راضى هستيم و او را مطيع و فرمان برداريم.