الگوهای رفتاری امام علی(ع) و مسایل سیاسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد:از شما مى خواهم كه بيعت كنيد و با عموم مسلمانان در اتفاقى كه كرده اند موافقت نماييد و اگر بر آن عصيان و طغيان كرديد، شما را به حال خود مى گذارم.چون سخن اميرالمؤمنين عليه السلام را اينگونه شنيدند، همه بيعت كردند و باز گشتند.بعد از آن به اميرالمؤمنين گزارش رسيد كه ايشان در شك و ترديد هستند و از جان و مال ايمن نيستند.مروان بن حكم در اين رابطه شعرى سرود و آن اشعار را براى اميرالمؤمنين عليه السلام خواند.اميرالمؤمنين على عليه السلام چون اشعار را شنيد، شخصى را فرستاد و مروان و وليد و سعيد را فراخواند و به ايشان گفت:اگر دل شما در مدينه قرار نمى گيرد و از من انديشه داريد و مى ترسيد و مى خواهيد به شام برويد، از جانب من اجازه داريد.مروان گفت:حال كه اميرالمؤمنين نسبت به ما لطف دارند، بحمد اللّه ايمنيم و خوفى نداريم، و مدينه را بر جاى ديگر ترجيح مى دهيم.اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:زمام اختيار به دست شماست، اگر مى خواهيد اينجا باشيد و اگر نزد معاويه يا به طرفى ديگر خواهيد رفت چنان كنيد.آنها خوشحال شدند و باز گشتند.