احكام ازدواج موقّت (مُتعه)
ازدواج موقّت از راههاى مناسب جلوگيرى از فحشا و انحرافات جنسى است و اولياء دين به آن سفارش كردهاند. از حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل شده است كه: «اگر از ازدواج موقّت منع نشده بود، هيچ مؤمنى تن به زنا نمىداد و جز محروم از سعادت و نيكبختى كسى زنا نمىكرد.»(1) بنابر اين كسى كه امكان ازدواج دائم را نداشته باشد و نتواند خود را از گناه بازدارد يا بترسد دچار فحشا گردد، بايد با ازدواج موقّت خود را حفظ نمايد.(مسأله 2905) عقد موقّت زن اگرچه براى لذّت بردن هم نباشد، صحيح است.
(مسأله 2906) در عقد موقّت اگر مهر معيّن نشود، عقد باطل است و اگر مدّت معيّن نشود، بنابر مشهور به عقد دائم تبديل مىشود، ولى بنابر احتياط در اين صورت مرد يا بايد توسط طلاق از زن جدا شود و يا صيغه عقد دائم را تجديد نمايد.
(مسأله 2907) شوهر بيش از چهار ماه نبايد آميزش با متعه خود را ترك كند.
(مسأله 2908) زنى كه صيغه مىشود، اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او آميزش نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مىتواند لذّتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعد به آميزش راضى شود، شوهر مىتواند با او آميزش نمايد.
(مسأله 2909) زنى كه متعه شده، اگرچه آبستن شود، حقّ خرجى ندارد.
(مسأله 2910) زنى كه متعه شده حقّ همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمىبرد و شوهر هم از او ارث نمىبرد.
(مسأله 2911) زنى كه متعه شده اگر نداند كه حقّ خرجى و همخوابى ندارد، عقد او صحيح است و براى آن كه نمىدانسته، حقّى به شوهر پيدا نمىكند.
(مسأله 2912) زنى كه متعه شده مىتواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولى اگر به واسطه بيرون رفتن او حقّ شوهر از بين برود، بيرون رفتن او حرام است.
[1 ـ وسائل الشيعة، كتاب النكاح، باب 1 از ابواب «المتعة»، حديث 2 و 20.]
(مسأله 2913) اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدّت و مبلغ معيّنى او را براى خود متعه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد يا به غير از مدّت يا مبلغى كه معيّن شده او را متعه كند، وقتى آن زن فهميد اگر بگويد: «راضى هستم»، عقد صحيح است، و گرنه باطل است.
(مسأله 2914) اگر پدر و جدّ پدرى بخواهند براى محرم شدن ـ يك ساعت يا دو ساعت ـ زنى را به عقد پسر نابالغ خود در آورند يا دختر نابالغ خود را براى محرم شدن به عقد كسى درآورند، در صورتى صحيح است كه به طور جِدّى قصد انشاى عقد را داشته باشند و پسر و دختر قابل استمتاع باشند واحتياطاً بايد به مصلحت آنها هم باشد وگرنه تنها براى محرميّت، صيغه خواندن خالى از اشكال نيست.
(مسأله 2915) اگر پدر يا جدّ پدرى، طفل خود را كه در محلّ ديگرى است و نمىداند زنده است يا مرده براى محرم شدن به عقد كسى درآورد، در صورتى كه قصد جِدّى حاصل شود و امكان استمتاع هم باشد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مىشود و چنانچه بعداً معلوم شود كه در هنگام عقد آن دختر زنده نبوده، عقد باطل است و كسانى كه به واسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند، نامحرمند.
(مسأله 2916) اگر مرد مدّت متعه را ببخشد، چنانچه با زن آميزش كرده باشد، بايد تمام چيزى را كه قرار گذاشته به او بدهد، همچنين اگر آميزش نكرده باشد، احتياطاً بايد تمام اجرت زن را بدهد.
(مسأله 2917) مرد مىتواند زنى را كه متعه او بوده و هنوز عدّهاش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد.
مسائل متفرّقه زناشويى
(مسأله 2918) كسى كه به واسطه نداشتن همسر به حرام مىافتد، واجب است ازدواج كند.(مسأله 2919) اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، مىتواند عقد را به هم بزند.
(مسأله 2920) اگر مسلمانى منكر خدا يا پيامبر(صلى الله عليه وآله) شود يا حكم ضرورى دين ـ يعنى
حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مىدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه ـ را انكار كند، در صورتى كه منكر شدن آن حكم به انكار خدا يا پيامبر(صلى الله عليه وآله) برگردد، «مرتدّ» است.
(مسأله 2921) اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او آميزش كند به نحوى كه در مسأله پيش گفته شد «مرتدّ» شود، عقد او باطل مىگردد ولى اگر بعد از آميزش مرتدّ شود، بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، پس اگر در بين عدّه مسلمان شود، عقد باقى است و اگر تا آخر عدّه مرتدّ بماند، عقد باطل است.
(مسأله 2922) كسى كه پدر يا مادر او در هنگام بسته شدن نطفه او مسلمان بودهاند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند و بعد مرتدّ شود، زنش بر او حرام مىشود و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود، عدّه وفات نگهدارد.
(مسأله 2923) مردى كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده، اگر پيش از آميزش با همسر خود مرتدّ شود، عقد او باطل مىگردد و اگر بعد از آميزش مرتدّ شود، زن او بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد، پس اگر پيش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود، عقد باقى است و گرنه باطل است.
(مسأله 2924) اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
(مسأله 2925) اگر زنِ انسان از شوهر قبلى دخترى داشته باشد، انسان مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند، و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
(مسأله 2926) اگر زنى از راه زنا آبستن شود، جايز نيست بچّه خود را سقط كند.
(مسأله 2927) اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه كسى هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچّهاى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند بچّه از نطفه حلال است يا حرام، آن بچّه حلالزاده است.
(مسأله 2928) به مجرّد اين كه زن بگويد: «يائسهام» حرف او قبول نمىشود، ولى اگر بگويد: «شوهر ندارم» حرف او قبول مىشود.
(مسأله 2929) اگر بعد از آن كه انسان با زنى ازدواج كرد، كسى بگويد: «آن زن شوهر داشته» و زن بگويد: «نداشتم»، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف
زن را قبول كرد.
(مسأله 2930) مستحب است براى شوهر دادن دخترى كه بالغ است ـ يعنى مكلّف شده ـ عجله كنند. حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: «يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.»(1)
(مسأله 2931) اگر زن مهريّه خود را با شوهر صلح كند كه زنِ ديگرى نگيرد، اقوى آن است كه زن مهريّه را نگيرد و شوهر هم با زن ديگرى ازدواج نكند.
(مسأله 2932) كسى كه از راه زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و بچّهاى پيدا كند، آن بچّه حلالزاده است.
(مسأله 2933) هرگاه مرد در حال روزه ماه رمضان يا در حالى كه همسرش حائض است با او آميزش نمايد، معصيت كرده ولى بچّهاى كه از آنان به دنيا مىآيد حلالزاده است و از آنان ارث مىبرد. همچنين اگر همسر او «نُفَساء» باشد و پيش از پاك شدن با او آميزش نمايد يا مستحاضه متوسّطه يا كثيره باشد ـ كه بنابر احتياط واجب پيش از غسل كردن زن، آميزش با او جايز نيست ـ همين حكم جارى مىشود.
(مسأله 2934) زنى كه يقين دارد شوهر او در سفر مرده، اگر بعد از عدّه وفات ـ كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد ـ شوهر كند و شوهر اوّل از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اوّل حلال است، ولى اگر شوهر دوم با او آميزش كرده باشد، زن بايد عدّه نگهدارد و شوهر دوم بايد مهريّه او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد، ولى مخارج زن در مدّت عدّه بر شوهر دوم واجب نيست.
(مسأله 2935) كسانى كه به واسطه شير خوردن محرم مىشوند، مستحب است يكديگر را احترام نمايند، ولى از يكديگر ارث نمىبرند و حقوق خويشاوندى كه انسان با خويشان خود دارد، براى آنان نيست.