كفّاره روزه
(مسأله 1739) كسى كه كفاره روزه رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند يا به دستورى كه در مسأله 1741 گفته مىشود، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام يك مُد طعام بدهد; و چنانچه پرداختن اينها برايش ممكن نباشد، هرچند مُد كه مىتواند به فقراء طعام بدهد; و اگر نتواند طعام بدهد، بايد استغفار كند، اگرچه مثلاً يك مرتبه بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ» و احتياط واجب در فرض اخير آن است كه هر وقت بتواند كفّاره را بدهد.(مسأله 1740) يك مد تقريباً برابر با 750 گرم است; و بنابر احتياط طعام در كفاره روزه بايد از گندم، آرد يا نان باشد.
(مسأله 1741) كسى كه مىخواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، بايد سى و يك
روز آن را پىدرپى بگيرد و اگر بقيّه آن پىدرپى نباشد، اشكال ندارد.
(مسأله 1742) كسى كه مىخواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، نبايد هنگامى آغاز كند كه در بين سى و يك روز، روزى مانند عيد قربان باشد كه روزه آن حرام است.
(مسأله 1743) كسى كه بايد پىدرپى روزه بگيرد، اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد يا هنگامى آغاز كند كه در بين آن به روزى برسد كه روزه آن واجب است، مثلاً به روزى برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگيرد، بايد روزهها را از سر بگيرد.
(مسأله 1744) اگر در بين روزهايى كه بايد پىدرپى روزه بگيرد، عذرى مثل حيض يا نفاس يا سفرى كه در رفتن آن مجبور است براى او پيش آيد، بعد از برطرف شدن عذر واجب نيست روزهها را از سر بگيرد، بلكه بقيّه را بعد از برطرف شدن عذر بجا مىآورد.
(مسأله 1745) اگر روزه خود را با چيز حرامى باطل كند، چه آن چيز حرام مثل شراب و زنا اصلاً حرام باشد يا مثل آميزش با عيال خود در حال حيض به جهتى حرام شده باشد، بنابر احيتاط كفّاره جمع بر او واجب مىشود; يعنى بايد يك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند يا به هر كدام آنها يك مُد طعام بدهد; و چنانچه هر سه برايش ممكن نباشد، هر كدام آنها را كه ممكن است بايد انجام دهد.
(مسأله 1746) اگر روزهدار دروغى را به خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت دهد، بنابر احتياط كفاره جمع، به آن تفصيل كه در مسأله پيش گفته شد، بر او واجب مىشود.
(مسأله 1747) اگر روزهدار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند، احتياطاً براى هر مرتبه يك كفّاره لازم است; و اگر جماع او حرام باشد، احتياطاً براى هر مرتبه يك كفّاره جمع لازم است.
(مسأله 1748) اگر روزهدار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه غير جماع عمل ديگرى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد، براى همه آنها يك كفّاره كافى است.
(مسأله 1749) اگر روزهدار جماع حرام كند و بعد با حلال خود جماع نمايد، بايد احتياطاً يك كفاره جمع و يك كفّاره غير جمع بدهد.
(مسأله 1750) اگر روزهدار عملى كه حلال است و روزه را باطل مىكند انجام دهد، مثلاً آب بياشامد و بعد عمل ديگرى كه حرام است و روزه را باطل مىكند انجام دهد، مثلاً غذاى حرامى بخورد، يك كفّاره كافى است.
(مسأله 1751) اگر روزهدار آروغ بزند وچيزى در دهان او بيايد، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزه او باطل است و بايد قضاى آن را بگيرد و كفّاره نيز بر او واجب مىشود و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلاً هنگام آروغ زدن خون يا غذايى كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمداً آن را فرو برد، بايد قضاى آن روزه را بگيرد و بنابر احتياط، كفاره جمع نيز بر او واجب مىشود.
(مسأله 1752) اگر نذر كند كه روز معيّنى را روزه بگيرد، چنانچه در آن روز عمداً روزه خود را باطل كند، بايد يك بنده آزاد نمايد يا دو ماه پىدرپى روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام دهد.
(مسأله 1753) اگر به گفته كسى كه مىگويد مغرب شده افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و كفّاره بر او واجب مىشود، ولى اگر خبر دهنده عادل بوده، فقط قضاى آن روز واجب است.
(مسأله 1754) كسى كه عمداً روزه خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر مسافرت كند يا پيش از ظهر براى فرار از كفّاره سفر نمايد، كفّاره از او ساقط نمىشود، بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پيشآمد كند نيز، بنابر احتياط كفّاره بر او واجب است.
(مسأله 1755) اگر عمداً روزه خود را باطل كند و بعد عذرى مانند حيض يا نفاس يا بيمارى براى او پيدا شود احتياطاً كفّاره بر او واجب است.
(مسأله 1756) اگر يقين كند كه روز اوّل ماه رمضان است وعمداً روزه خود را باطل كند و بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده، كفّاره بر او واجب نيست.
(مسأله 1757) اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اوّل شوّال و عمداً روزه خود را باطل كند، چنانچه بعد معلوم شود اوّل شوّال بوده، كفّاره بر او واجب نيست.
(مسأله 1758) اگر روزهدار در ماه رمضان با زن خود كه روزهدار است جماع كند، چنانچه زن را مجبور كرده باشد، كفّاره روزه خودش و روزه زن را بايد بدهد; و اگر زن به جماع راضى بوده، بر هر كدام يك كفّاره واجب مىشود.
(مسأله 1759) اگر زنى شوهر روزهدار خود را مجبور كند كه جماع نمايد يا كار ديگرى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد، واجب نيست كفّاره روزه شوهر را بدهد.
(مسأله 1760) اگر روزهدار در ماه رمضان با زن خود كه روزهدار است جماع كند،
چنانچه به نحوى زن را مجبور كرده باشد كه از خود اختيارى نداشته و در بين جماع راضى شود، بايد مرد دو كفّاره و زن يك كفّاره بدهد; و اگر زن با اراده و اختيار عمل را انجام دهد، اگرچه مرد او را مجبور كرده باشد، مرد بايد كفّاره خودش و زن را بدهد.
(مسأله 1761) اگر روزهدار در ماه رمضان با زن روزهدار خود كه خواب است جماع نمايد، يك كفّاره بر او واجب مىشود و روزه زن صحيح است و كفّاره نيز بر او واجب نيست.
(مسأله 1762) اگر مرد، زن خود را مجبور كند كه غير جماع عمل ديگرى كه روزه را باطل مىكند بجا آورد، كفّاره زن را نبايد بدهد و بر خود زن نيز كفّاره واجب نيست.
(مسأله 1763) كسى كه به واسطه مسافرت يا بيمارى روزه نمىگيرد، نمىتواند زن روزهدار خود را مجبور به جماع كند و اگر او را مجبور نمايد بنابر احتياط بايد كفّاره او را بدهد.
(مسأله 1764) انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهى كند، ولى لازم نيست فوراً آن را انجام دهد.
(مسأله 1765) اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نياورد، چيزى بر آن اضافه نمىشود.
(مسأله 1766) كسى كه بايد براى كفاره يك روز شصت فقير را طعام بدهد، اگر به شصت فقير دسترسى داشته باشد، نبايد به هر كدام از آنها بيشتر از يك مُد طعام بدهد، يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد; ولى چنانچه انسان اطمينان داشته باشد كه فقير طعام را به زن و فرزندان خود مىدهد يا به آنها مىخوراند، مىتواند براى هر يك از زن و فرزندان او، اگرچه صغير باشند يك مُد به آن فقير بدهد.
(مسأله 1767) اگر كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته بعد از ظهر عمداً عملى انجامدهد كه روزه را باطل مىكند، بايد به ده فقير هر كدام يك مد طعام بدهد و اگر نتواند، بنابر احتياط واجب بايد سه روز پىدرپى روزه بگيرد.
مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مىشود
(مسأله 1768) در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كفّاره واجب نيست:
اوّل: آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مسأله 1707 گفته شد، تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.
دوم: عملى كه روزه را باطل مىكند بجا نياورد ولى نيّت روزه نكند يا ريا كند يا قصد كند كه روزه نباشد يا اين كه قصد كند آنچه روزه را باطل مىكند، بجا آورد.
سوم: آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت يك يا چند روز روزه بگيرد.
چهارم: آن كه در ماه رمضان بدون اين كه تحقيق كند صبح شده يا نه، عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است، و نيز اگر بعد از تحقيق با اين كه گمان دارد صبح شده، عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، قضاى آن روزه بر او واجب است. و اگر بعد از تحقيق، گمان كند كه صبح نشده يا شك كند كه صبح شده يا نه و عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، بنابر احتياط قضا بر او واجب است; اما اگر بعد از تحقيق و مراعات فجر اطمينان يابد كه صبح نشده و چيزى بخورد و بعد معلوم شود صبح بوده قضا واجب نمىشود.
پنجم: آن كه كسى بگويد: «صبح نشده» و انسان به گفته او عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است.
ششم: آن كه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفته او يقين نكند يا گمان كند شوخى مىكند و عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است.
هفتم: آن كه به گفته شخصى كه عادل است افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده است.
هشتم: آن كه در هواى صاف به واسطه تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده است، ولى اگر در هواى ابرى به گمان اين كه مغرب شده افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نيست.
نهم: آن كه براى خنك شدن يا بىجهت مضمضه كند (يعنى آب در دهان بگرداند) و آب بىاختيار فرو رود; ولى اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد يا براى
وضوى واجب مضمضه كند و بىاختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
(مسأله 1769) اگر غير از آب چيز ديگرى را در دهان ببرد و بى اختيار فرو رود يا آب داخل بينى كند و بىاختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
(مسأله 1770) مضمضه زياد براى روزهدار مكروه است و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بيرون بريزد.
(مسأله 1771) اگر انسان بداند كه به واسطه مضمضه، بىاختيار يا از روى فراموشى آب وارد گلويش مىشود، نبايد مضمضه كند.
(مسأله 1772) اگر در ماه رمضان بعد از تحقيق يقين كند صبح نشده و عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا لازم نيست.
(مسأله 1773) اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه، نمىتواند افطار كند، ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه، پيش از تحقيق نيز مىتواند عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد، ولى در صورتى كه صبح شده باشد به تفصيلى كه در مسأله 1768 گفته شد قضا دارد.
احكام روزه قضا
(مسأله 1774) اگر ديوانه عاقل شود، واجب نيست روزههاى هنگامى را كه ديوانه بوده قضا نمايد.
(مسأله 1775) اگر كافر مسلمان شود، واجب نيست روزههاى هنگامى را كه كافر بوده قضا نمايد. ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد بايد، روزههاى هنگامى را كه كافر شده قضا نمايد.
(مسأله 1776) انسان بايد روزهاى را كه به واسطه مستى از او فوت شده، قضا نمايد، اگرچه چيزى را كه به واسطه آن مست شده براى معالجه خورده باشد، بلكه اگر نيّت روزه كرده و مست شده و در حال مستى روزه را ادامه داده تا از مستى خارج شده باشد، بنابر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام كند و بعد قضا نمايد.
(مسأله 1777) اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد شك كند كه چه هنگام عذر او برطرف شده، مىتواند مقدار كمتر را كه احتمال مىدهد روزه نگرفته قضا نمايد;
مثلاً كسى كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمىداند پنجم رمضان از سفر برگشته يا ششم، مىتواند پنج روز روزه بگيرد و نيز كسى كه نمىداند چه هنگام عذر برايش پيداشده، مىتواند مقدار كمتر را قضا نمايد، مثلاً اگر در آخرهاى ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده يا بيست و ششم، مىتواند مقدار كمتر يعنى پنج روز را قضا كند.
(مسأله 1778) اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، قضاى هر كدام را كه اوّل بگيرد مانعى ندارد، ولى اگر وقت قضاى رمضان آخر تنگ باشد، مثلاً پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز نيز به رمضان مانده باشد، بايد اوّل قضاى رمضان آخر را بگيرد.
(مسأله 1779) اگر قضاى روزه چند رمضان بر او واجب باشد، بايد در نيّت معيّن كند روزهاى را كه مىگيرد قضاى كدام رمضان است، ولى اگر آثار روزههاى قضا متفاوت نباشد تعيين لازم نيست، و اگر آثار روزههاى قضا متفاوت باشد; مثلاً برخى از آنها داراى كفّاره و برخى بدون كفّاره باشند، از روزههايى حساب مىشود كه كفّاره ندارند.
(مسأله 1780) اگر وقت قضاى روزه كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته تنگ نباشد، مىتواند پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد.
(مسأله 1781) اگر قضاى روزه ماه رمضان شخص ديگرى را گرفته باشد، احتياط واجب آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.
(مسأله 1782) اگر به واسطه بيمارى، حيض يا نفاس، روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزههايى را كه نگرفته براى او قضا كنند، اگرچه مستحب است; ولى اگر به علّت مسافرت روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، بايد براى او قضا كنند.
(مسأله 1783) اگر به واسطه بيمارى روزه رمضان را نگيرد و بيمارى او تا رمضان سال بعد ادامه يابد، قضاى روزههايى كه نگرفته بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مُد طعام (يعنى به احتياط واجب گندم، آرد يا نان، هرچند بعيد نيست قوت غالب كفايت كند) به فقير بدهد، ولى اگر به واسطه عذر ديگرى; مثلاً براى مسافرت روزه نگرفتهباشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزههايى را كه نگرفته بايد قضا كند و
احتياط مستحب آن است كه براى هر روز يك مُد طعام نيز به فقير بدهد.
(مسأله 1784) اگر به واسطه بيمارى روزه رمضان را نگيرد و بعد از رمضان بيمارى او برطرف شود ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد، بايد روزههايى را كه نگرفته قضا نمايد; و نيز اگر در ماه رمضان، غير بيمارى عذر ديگرى داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطه بيمارى نتواند روزه بگيرد، روزههايى را كه نگرفته بايد قضا كند.
(مسأله 1785) اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمداً قضاى روزه را نگيرد، بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد.
(مسأله 1786) اگر در قضاى روزه كوتاهى كند تا وقت تنگ شود و در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد، بلكه هنگامى كه عذر دارد، اگر تصميم داشته باشد كه بعد از برطرف شدن عذر روزههاى خود را قضا كند و پيش از آن كه قضا نمايد در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد قضاى آن را بگيرد، و احتياط واجب آن است كه براى هر روز يك مُدّ طعام نيز به فقير بدهد.
(مسأله 1787) اگر بيمارى انسان چند سال طول بكشد، چنانچه پس از بهبود يافتن تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد، بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از روزههاى سالهاى پيش يك مُدّ طعام به فقير بدهد.
(مسأله 1788) كسى كه بايد براى هر روزه يك مُدّ طعام به فقير بدهد، مىتواند كفاره چند روز را به يك فقير بدهد.
(مسأله 1789) اگر قضاى روزه رمضان را چند سال تأخير بيندازد، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد.
(مسأله 1790) اگر روزه رمضان را عمداً نگيرد، بايد قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام بدهد يا يك بنده آزاد كند و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را بجا نياورد، براى هر روز دادن يك مُدّ طعام نيز لازم است.
(مسأله 1791) اگر روزه رمضان را عمداً نگيرد و در روز عملى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد، مثلاً چند مرتبه جماع كند، بايد احتياطاً به تعداد جماع كفّاره را متعدّد
بدهد.
(مسأله 1792) بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر بايد قضاى نماز و روزه او را به تفصيلى كه در مسائل قضاى نماز پدر و مادر (از مسأله 1428 ـ 1438) گفته شد بجا آورد و اين حكم بنابر احتياط در مورد مادر نيز جارى است.
(مسأله 1793) اگر پدر يا مادر غير از روزه رمضان، روزه واجب ديگرى را مانند روزه نذر نگرفته باشند، بنابر احتياط پسر بزرگتر بايد آن را قضا نمايد.