ارث طبقه سوم
(مسأله 3377) طبقه سوّم، «عمو، عمّه، دايى، خاله و فرزندان آنان» هستند به تفصيلى كه گفته شد كه اگر از طبقه اوّل و دوم كسى نباشد، اينها ارث مىبرند.(مسأله 3378) اگر وارث ميّت فقط «يك عمو» يا «يك عمّه» باشد ـ چه پدر و مادرى باشد، يعنى با پدر ميّت از يك پدر و مادر باشند يا پدرى باشد يا مادرى ـ همه مال به او مىرسد، و اگر «چند عمو» يا «چند عمّه» باشد و همه پدرى و مادرى يا همه پدرى باشند، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود، و اگر «عمو و عمّه» هر دو باشند و همه پدر و مادرى يا همه پدرى باشند، عمو دو برابر عمّه مىبرد، مثلاً اگر وارث ميّت «دو عمو و يك عمّه» باشد، مال را پنج قسمت مىكنند، يك قسمت را به عمّه مىدهند وچهار قسمت را عموها به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند.
(مسأله 3379) اگر وارث ميّت فقط «چند عموى مادرى» يا «چند عمّه مادرى» باشد، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود، ولى اگر فقط «چند عمو و عمّه مادرى» داشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد با هم صلح كنند.
(مسأله 3380) اگر وارث ميّت «عمو و عمّه» باشد و بعضى پدرى و بعضى مادرى و بعضى پدر و مادرى باشند، عمو و عمّه پدرى ارث نمىبرند، پس اگر ميّت «يك عمو» يا «يك عمّه مادرى» داشته باشد، مال را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به عمو يا عمّه مادرى و بقيّه را به عمو و عمّه پدر و مادرى مىدهند، و عموى پدر و مادرى دو برابر عمّه پدر و مادرى ارث مىبرد، و اگر هم عمو و هم عمّه مادرى داشته باشد، مال را سه قسمت مىكنند، دو قسمت را به عمو و عمّه پدر و مادرى مىدهند و عمو دو برابر عمّه مىبرد و يك قسمت را به عمو و عمّه مادرى مىدهند، و احتياط واجب آن است كه عمو و عمه مادرى در تقسيم با يكديگر صلح كنند.
(مسأله 3381) عمو يا عمه پدر و مادرى، مانع از ارث بردن عمو و عمه پدرى مىشود ولى اگر ميّت عمو و عمه پدر و مادرى نداشته باشد، ارث عمو و عمه پدرى مانند ارث عمو و عمه پدر و مادرى محاسبه مىشود.
(مسأله 3382) اگر وارث ميّت فقط «يك دايى» يا «يك خاله» باشد، همه مال به او مىرسد، و اگر «دايى و خاله» باشند و همه مادرى باشند، مال به طور مساوى بين آنان
قسمت مىشود، و اگر همه پدر و مادرى يا پدرى باشند، احتياط واجب آن است كه در تقسيم با يكديگر صلح كنند.
(مسأله 3383) اگر وارث ميّت فقط «يك دايى يا يك خاله مادرى» و «دايى و خاله پدر و مادرى» و «دايى و خاله پدرى» باشد، دايى و خاله پدرى ارث نمىبرند، و مال را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به دايى يا خاله مادرى مىدهند و بقيّه را به دايى و خاله پدر و مادرى مىدهند و احتياط واجب آن است كه در تقسيم با يكديگر صلح كنند.
(مسأله 3384) اگر وارث ميّت فقط «دايى و خاله پدرى» و «دايى و خاله مادرى» و «دايى و خاله پدر و مادرى» باشد، دايى و خاله پدرى ارث نمىبرند و بايد مال را سه قسمت كنند، يك قسمت آن را دايى و خاله مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مىنمايند و بقيّه را به دايى و خاله پدر و مادرى مىدهند و احتياط واجب آن است كه اينان در تقسيم با يكديگر صلح كنند.
(مسأله 3385) دايى يا خاله پدر و مادرى، مانع از ارث بردن دايى و خاله پدرى مىشود ولى اگر ميّت دايى و خاله پدر و مادرى نداشته باشد، ارث دايى و خاله پدرى مانند ارث دايى و خاله پدر و مادرى محاسبه مىشود.
(مسأله 3386) اگر وارث ميّت «يك دايى يا يك خاله» و «يك عمو يا يك عمّه» باشد، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايى يا خاله و بقيّه را عمو يا عمّه مىبرد.
(مسأله 3387) اگر وارث ميّت «يك دايى يا يك خاله» و «عمو» و «عمّه» باشد، چنانچه عمو و عمّه، پدر و مادرى يا پدرى باشند، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايى يا خاله مىبرد و از بقيّه دو قسمت به عمو و يك قسمت به عمّه مىدهند، بنابراين اگر مال را نُه قسمت كنند، سه قسمت را به دايى يا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمّه مىدهند.
(مسأله 3388) اگر وارث ميّت «يك دايى يا يك خاله» و «يك عمو يا يك عمّه مادرى» و «عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى» باشد، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت آن را به دايى يا خاله مىدهند و دو قسمت باقىمانده را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به عمو يا عمّه مادرى و بقيّه را به عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى مىدهند، و عمو دو برابر عمّه ارث مىبرد، بنابر اين اگر مال را نُه قسمت كنند، سه
قسمت را به دايى يا خاله و يك قسمت را به عمو يا عمّه مادرى و پنج قسمت ديگر را به عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى مىدهند.
(مسأله 3389) اگر وارث ميّت «يك دايى يا يك خاله» و «عمو وعمّه مادرى» و «عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى» باشد، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايى يا خاله مىبرد و دو قسمت باقىمانده را سه سهم مىكنند، يك سهم آن را به عمو وعمّه مادرى مىدهند كه بنابر احتياط واجب با هم مصالحه مىكنند و دو سهم ديگر را بين عمو وعمّه پدر و مادرى يا پدرى قسمت مىنمايند و عمو دو برابر عمّه مىبرد، بنابراين اگر مال را نُه قسمت كنند، سه قسمت آن سهم خاله يا دايى و دو قسمت سهم عمو و عمّه مادرى و چهار قسمت سهم عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى مىباشد.
(مسأله 3390) اگر وارث ميّت «چند دايى و چند خاله» باشد كه همه پدر و مادرى يا پدرى يا مادرى باشند و «عمو و عمّه» هم داشته باشد، مال سه سهم مىشود، دو سهم آن را به دستورى كه در مسأله پيش گفته شد، عمو و عمّه بين خودشان قسمت مىكنند و يك سهم آن را دايىها و خالهها، اگر مادرى باشند، به طور مساوى بين خودشان تقسيم مىنمايند ولى اگر پدرى يا پدر و مادرى باشند، احتياطاً بايد با هم مصالحه كنند.
(مسأله 3391) اگر وارث ميّت «دايى يا خاله مادرى» و «چند دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى» و «عمو و عمّه» باشد، مال سه سهم مىشود، دو سهم آن را به دستورى كه سابقاً گفته شد عمو و عمّه بين خودشان قسمت مىكنند، پس اگر ميّت يك دايى يا يك خاله مادرى داشته باشد، يك سهم ديگر آن را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به دايى يا خاله مادرى مىدهند و بقيّه را به دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى مىدهند كه بنابر احتياط واجب بايد در تقسيم آن با هم صلح كنند، و اگر چند دايى مادرى يا چند خاله مادرى يا هم دايى مادرى و هم خاله مادرى داشته باشد، آن يك سهم را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايىها و خالههاى مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند و بقيّه را به دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى مىدهند كه بنابر احتياط واجب بايد در تقسيم آن با هم صلح كنند.
(مسأله 3392) اگر ميّت عمو و عمّه و دايى و خاله نداشته باشد، مقدارى كه به عمو و عمّه مىرسد، به فرزندان آنان و مقدارى كه به دايى و خاله مىرسد، به فرزندان آنان داده
مىشود.
(مسأله 3393) اگر وارث ميّت «عمو و عمّه و دايى و خاله پدر» و «عمو و عمّه و دايى و خاله مادرِ» او باشند، مال سه سهم مىشود، يك سهم آن مال عمو و عمّه و دايى و خاله مادر ميّت است و دو سهم ديگر آن را به عمو و عمّه و دايى و خاله پدر ميّت مىدهند و طريقه تقسيم ارث در بين هر يك از عموها و عمهها و خالهها و دايىهاى پدر و مادر ميّت، بههمان ترتيبى است كه در مسائل گذشته بيان شد.
ارث زن و شوهر از يكديگر
(مسأله 3394) اگر زن دائمى بميرد و فرزند نداشته باشد، نصف همه مال را شوهر او و بقيّه را ورثه ديگر مىبرند، و اگر از آن شوهر يا از شوهر سابق فرزند داشته باشد، يك چهارم همه مال را شوهر و بقيّه را ورثه ديگر مىبرند.(مسأله 3395) اگر مردى بميرد و فرزند نداشته باشد، يك چهارم مال او را زن و بقيّه را ورثه ديگر مىبرند، و اگر از آن زن يا از زن ديگر فرزند داشته باشد، يك هشتم مال را زن و بقيّه را ورثه ديگر مىبرند، و زن از همه اموال ارث مىبرد، ولى زنى كه از لحاظ سنى و داشتن يا نداشتن اولاد و جهات ديگر، مظنه ماندن او در خانه مرد كم است، از زمين خانهاى كه محل زندگى مرد و خانواده او بوده و قيمت آن زمين ارث نمىبرد و نيز از خود هوايى آن، مثل بنا و درخت ارث نمىبرد و فقط از قيمت هوايى ارث مىبرد و همچنين از زمينها و خانههاى ديگر مرد كه به عنوان سرمايه او محسوب مىشدند و نه محل زندگى خانوادهاش، ارث مىبرد.
(مسأله 3396) اگر زنى بميرد و جز شوهر هيچ وارثى نداشته باشد، همه مال او به شوهر مىرسد، و اگر مردى بميرد و جز زن وارث ديگرى نداشته باشد، يك چهارم مال به زن مىرسد، و بقيّه مال امام مسلمين است كه در زمان غيبت به فقيه جامعالشرايط دادهمىشود.
(مسأله 3397) بنابر اين قول كه زن از برخى از اموال ارث نمىبرد، اگر زن بخواهد در چيزهايى كه از آنها ارث نمىبرد تصرّف كند، بايد از ورثه ديگر اجازه بگيرد و نيز ورثه تا سهم زن را ندادهاند، بنابر احتياط واجب نبايد در بنا و چيزهايى كه زن از قيمت آنها ارث مىبرد، بدون اجازه او تصرّف كنند و چنانچه پيش از دادن سهم زن اينها را بفروشند، در
صورتى كه زن معامله را اجازه دهد، صحيح و گرنه نسبت به سهم او باطل است.
(مسأله 3398) اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قيمت نمايند، بايد حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمين بمانند تا از بين بروند، چقدر ارزش دارند و سهم زن را از آن قيمت بدهند.
(مسأله 3399) اگر ميّت بيش از يك زن دائم داشته باشد، چنانچه فرزند نداشته باشد، بايد يك چهارم مال و اگر فرزند داشته باشد بايد يك هشتم مال را به شرحى كه گفته شد به طور مساوى بين زنان او قسمت كنند، اگرچه شوهر با هيچ يك از آنان يا بعض آنان نزديكى نكرده باشد، ولى اگر در مرضى كه با آن از دنيا رفته، زنى را عقد كرده و با او نزديكى نكرده باشد، آن زن از او ارث نمىبرد و حقّ مهر هم ندارد.
(مسأله 3400) اگر زن در حال بيمارى شوهر كند و به همان بيمارى بميرد، شوهرش، اگرچه با او آميزش نكرده باشد، از او ارث مىبرد.
(مسأله 3401) اگر زن را ـ به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد ـ طلاق رجعى بدهد، هر يك از زن يا شوهر اگر در بين عدّه زن بميرد، ديگرى از او ارث مىبرد ولى اگر بعد از گذشتن عدّه رجعى يا در عدّه طلاق بائن يكى از آنان بميرد، ديگرى از او ارث نمىبرد.
(مسأله 3402) اگر شوهر در حال بيمارى زن خود را طلاق دهد و پيش از تمام شدن دوازده ماه قمرى بميرد، زن با سه شرط از او ارث مىبرد:
اوّل: آن كه زن در اين مدّت شوهر ديگرى نكرده باشد. دوم: زن به واسطه بىميلى به شوهر، مالى به او نداده باشد كه به طلاق دادن راضى شود، بلكه اگر چيزى هم به شوهر ندهد ولى طلاق به تقاضاى زن باشد، باز هم ارث بردن او اشكال دارد. سوم: شوهر در همان مرضى كه زن را طلاق داده، به واسطه آن بيمارى يا به جهت ديگرى بميرد، پس اگر از آن بيمارى خوب شود و به جهت ديگرى از دنيا برود، زن از او ارث نمىبرد.
(مسأله 3403) لباس يا چيزهايى كه مرد به زن بخشيده است، بعد از طلاق يا وفات شوهر جزء اموال زن است ولى اگر لباس يا مانند آن را مرد به زن نبخشيده باشد بلكه براى پوشيدن و استفاده زن خود گرفته باشد، اگرچه زن آن را پوشيده باشد، بعد از مردن شوهر، جزء اموال شوهر است.
(مسأله 3404) اگر به واسطه وجود زن يا شوهر نقصى در سهام ورثه پديد آيد، از
سهم «زن» و «شوهر» و «مادر» و «برادران و خواهران مادرى» و «پدر بزرگ و مادر بزرگ مادرى» و «دايىها» و «خالهها» چيزى كسر نمىشود، بلكه آنان تمام سهام خود را از اصل مال مىبرند، و نقص وارد شده از سهام «پدر» و «برادران و خواهران پدر و مادرى يا پدرى» و «پدر بزرگ و مادر بزرگ پدرى» و «عموها» و «عمّهها» كسر مىشود.
(مسأله 3405) در ازدواج موقّت بين زن و شوهر ارث نيست و چنانچه در ضمن عقد شرط كنند كه زن ارث ببرد، بنابر احتياط با ساير ورثه مصالحه شود و ورثه او را راضى نمايند، ولى فرزندى كه از ازدواج موقّت به دنيا مىآيد مانند فرزندان زن دائم ارثمىبرد.
مسائل متفرّقه ارث
(مسأله 3406) «قرآن»، «انگشتر» و «شمشير» ميّت و «لباسى كه ميّت پوشيده يا براى پوشيدن گرفته و دوخته است» ـ اگرچه نپوشيده باشد ـ متعلّق به پسر بزرگتر است، و اگر ميّت از اين چهار چيز بيشتر از يكى داشته باشد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر داشته باشد، چنانچه مورد استفاده باشد يا براى استفاده مهيّا شده باشد، متعلّق به پسر بزرگتر است.(مسأله 3407) اگر پسر بزرگ ميّت بيش از يكى باشد ـ مثلاً از دو زن او در يك زمان دو پسر به دنيا آمده باشد ـ بايد لباس و قرآن و انگشتر و شمشير ميّت را به طور مساوى بين خودشان تقسيم كنند.
(مسأله 3408) اگر پسر بزرگتر ميّت پيش از او مرده باشد، اشياى نامبرده را به بزرگترين پسرى كه هنگام درگذشت ميّت زنده است مىدهند.
(مسأله 3409) اگر ميّت بدهى داشته باشد، چنانچه بدهىِ او به اندازه مال او يا زيادتر باشد، بايد چهار چيزى را هم كه مال پسر بزرگتر است و در مسأله پيش گفته شد، بابت بدهى او بدهند و اگر قرضش كمتر از مال او باشد، بنابر احتياط واجب بايد از آن چهار چيزى هم كه به پسر بزرگتر مىرسد به نسبت به قرض او بدهند، مثلاً اگر همه دارايى او شصت هزار تومان باشد و به مقدار بيست هزار تومان آن از چيزهايى باشد كه مال پسر بزرگتر است و سى هزار تومان هم قرض داشته باشد، بنابر احتياط واجب پسر بزرگ بايد به مقدار ده هزار تومان از آن چهار چيز را بابت قرض ميّت بدهد.
(مسأله 3410) مسلمان از كافر ارث مىبرد ولى كافر، اگرچه پدر يا پسر ميّت باشد، از او ارث نمىبرد.
(مسأله 3411) اگر كافر بميرد و وارث مسلمان داشته باشد، همه ارث او به وارث مسلمان مىرسد، هرچند جزء دسته دوم يا سوم باشد، ولى اگر وارث مسلمانى نداشتهباشد، ارث او به وارث كافر مىرسد، لكن كافر «مُرْتَد» در اين جهت حكم مسلمان را دارد كه ارث او به وارث كافر نمىرسد، بلكه اگر وارث مسلمان نداشته باشد، ارث او مال امام مسلمين است.
(مسأله 3412) اگر كسى يكى از خويشان خود را عمداً و به ناحق بكشد، از او ارث نمىبرد، ولى اگر از روى خطا باشد، مثل آن كه سنگ به هوا بيندازد و اتّفاقاً به يكى از خويشان او بخورد و او را بكُشد، از او ارث مىبرد ولى از ديه قتل ارث نمىبرد.
(مسأله 3413) قاتل اگرچه خود ارث نمىبرد، ولى مانع ارث بردن ديگران نمىشود، بنابراين اگر به عنوان مثال فرزندى پدر خود را عمداً و به ناحق بكشد و ميّت فرزند ديگرى نداشته باشد، هرچند خود قاتل ارث نمىبرد، ولى فرزندان او ارث مىبرند و اگر كسى از دسته اوّل وجود نداشته باشد، دسته دوم ارث مىبرند، و اگر دسته دوم هم وجود نداشته باشد، دسته سوم ارث مىبرند.
(مسأله 3414) هرگاه بخواهند ارث را تقسيم كنند، در صورتى كه ميّت بچّهاى داشتهباشد كه در شكم مادر باشد و در طبقه او وارث ديگرى هم مانند اولاد و پدر و مادر باشند، براى بچّهاى كه در شكم است و اگر زنده به دنيا بيايد ارث مىبرد، سهم دو پسر را كنار مىگذارند، ولى اگر احتمال بدهند كه بيشتر باشد، مثلاً احتمال بدهند كه زن به سه بچّه حامله باشد، سهم سه پسر را كنار مىگذارند، و چنانچه مثلاً يك پسر يا يك دختر به دنيا آمد، زيادى را ورثه بين خودشان تقسيم مىكنند.
(مسأله 3415) اگر كسى از دو راه با ميّت خويشاوندى داشته باشد، در صورتى كه مانعى براى ارث بردن از هر دو طريق وجود نداشته باشد يا يكى مانع از طريق ديگرى نگردد، از هر دو راه از او ارث مىبرد، بنابراين اگر زن و شوهر با يكديگر خويشاوند باشند، علاوه بر ارث زن و شوهرى، از جهت خويشاوندى نيز ارث مىبرند، از باب مثال اگر مردى بميرد و زن او دختر عموى او باشد و وارث او فرزندان عمو باشند، زن از دو
جهت ارث مىبرد.
(مسأله 3416) اگر ميّت هيچ وارثى نداشته باشد، همه مال او متعلّق به امام مسلمين است كه در زمان غيبت بايد به فقيه جامعالشرايط پرداخت شود.
(مسأله 3417) اگر زمان درگذشت اشخاصى كه از هم ارث مىبرند و تقدّم و تأخّر مرگ آنان معلوم نباشد، اشخاص مزبور از يكديگر ارث نمىبرند ولى اگر دو يا چند نفر كه از يكديگر ارث مىبرند به طور ناگهانى با هم غرق شوند و يا زير آوار بمانند و با هم بميرند و معلوم نشود كدام يك از آنان اوّل مرده است، همه از يكديگر نسبت به آنچه قبل از مردن داشتهاند ارث مىبرند، ولى آنچه را كه از يكديگر ارث مىبرند به ساير ورثه آنان منتقل مىشود و اگر يكى از آنان دارايى داشته باشد و ديگرى نداشته باشد، كسى كه مال ندارد از ديگرى ارث مىبرد، و در صورتى كه به سبب حوادث ديگرى مانند تصادف اتومبيل يا سقوط هواپيما از دنيا رفته باشند، بنابر اقوى همين حكم جارىمىشود.
(مسأله 3418) اگر تاريخ مرگ يكى از افرادى كه از هم ارث مىبرند معلوم و تاريخ مرگ ديگرى از نظر تقدّم و تأخّر مجهول باشد، تنها كسى كه تاريخ مرگش مجهول است از ديگرى ارث مىبرد.
(مسأله 3419) حقوقى كه به خانواده بازنشستگان پرداخت مىشود، اگر پسانداز دوران خدمت باشد، جزء تركه ميّت بوده و پس از اداى دَين و وصيّت به همه وارثان مىرسد و آنچه كه از طرف خود اداره يا اداره بيمه پس از مرگ مىدهند، تابع مقرّرات است و به هر كس بدهند مال او مىشود.
(مسأله 3420) اگر وارث خُنْثاى مشكل باشد ـ به گونهاى كه با هيچيك از نشانههاى تعيين شده، مرد يا زن بودن او مشخّص نشود ـ نصف ارث يك مرد و نصف ارث يك زن را به او مىدهند.