خود گرفته بود و به زندان و ضرب و قتل انجاميد، مربوط به دوران مأمون است و پيش از اين دانستيم که نام کلام در دوران امام صادق (ع) شناخته شده بود و در آن زمان، اگر چه مسئله کلام الهي مورد بحث و جدلهاي کلامي بود، ولي اين بحثها نسبت به بحثهايي که درباره قضا و قدر و حکم مرتکبان کباير رواج داشت از اهميت و حساسيت کمتري برخوردار بود. بدين جهت، وجه ويژهاي براي اين که علم کلام را به جهت بحث درباره مسئله کلام الهي به اين نام ناميده باشند، به نظر نميرسد.برخي واژة کلام در اصطلاح متکلمان را مرادف اصطلاح منطق دانسته و گفتهاند: «آنان اين نام را بر علم خود نهادند تا از دانش منطق که فيلسوفان از آن بهره ميبردند بينياز گردند. در حقيقت اين نامگذاري به انگيزه رقابت با فلاسفه انجام گرفته است». اين وجه نيز پذيرفته نيست؛ زيرا رسالتي را که علم منطق انجام ميدهد، از هيچ علم ديگري ساخته نيست، علم منطق روشهاي منطقي تفکر را بيان ميکند که همه دانشهاي نظري به آن نيازمندند و در اين جهت ميان فلسفه و علم کلام تفاوتي وجود ندارد.وجه ديگر اين است که چون در گذشته رسم متکلمان بر اين بود که بحثهاي گفتاري و نوشتاري خود را با جمله «الکلام في کذا» شروع ميکردند، اين روش سبب شد که دانش آنان را علم کلام بنامند.21 هيچ دليل و شاهد تاريخي اين احتمال را تأييد نميکند، بدين جهت احتمال مقبولي نخواهد بود.به اعتقاد تفتازاني، از آنجا که کلام واقعي آن است که از نظر استدلال محکم و يقيني باشد، و از طرفي دلايل علم کلام يقيني و مستحکم ميباشند، اين نام به آن اختصاص يافته است.
اين وجه نيز پذيرفته نيست، زيرا اولاً: دلايل فلسفه و رياضيات نيز يقينياند؛ ثانياً: علم کلام فقط از دلايل يقيني استفاده نميکند؛ زيرا در مواردي که در پي اقناع يا الزام مخاطب خود است، بايد از روشهاي خطابي و جدلي استفاده کند از آن رو که روش برهاني چه بسا کارساز نباشد.مناسبترين وجهي که براي ناميده شدن علم کلام گفته شده است اين است که اين علم چون رسالت دفاع از عقايد ديني را بر عهده دارد و از طرفي، فن مناظره در ايفاي اين رسالت نقش تعيين کنندهاي دارد، عالمان اين علم در تکلم توانا ميشوند، و اصولاً، هدف اين علم با توانايي بر تکلم و مناظره به دست ميآيد؛ بدين جهت به علم کلام شهرت يافته است.